مشاهده بیشتر
آمارها نشان میدهد که بخش قابل توجهی از انتشار گازهای گلخانهای ناشی از فعالیتهای مرتبط با بخش انرژی است. این موضوع باعث شده است تا در سیاستگذاریهای اقلیمی اکثر کشورها، بخش انرژی به خصوص ترکیب سبد عرضه انرژی، در کانون توجه قرار گیرد. «انتشار صفر خالص» از جمله مهمترین سناریوهایی است که مسیر پیشروی انتشار گازهای گلخانهای را به نحوی مشخص میکند تا تراز انتشار و جذب آنها در اتمسفر برقرار شود. بر اساس این سناریو، میزان تقاضای زغالسنگ، نفت و گاز تا سال ۲۰۵۰ به ترتیب باید حدود ۹۰ درصد، ۷۵ درصد و ۵۰ درصد کاهش یابد. در مقابل میزان تقاضای سوختهای زیستی مایع کمآلاینده و برق نیز باید به ترتیب حدود ۱۸۵ درصد و ۱۵۸ درصد افزایش یابد.
روند پرسرعت صنعتی شدن جهان موجب شده است که مصرف سوختهای فسیلی به عنوان اصلیترین منابع اولیه انرژی مورد نیاز صنایع و فعالیتهای بشری رشد شدیدی پیدا کند. نتیجه این مسئله، تشدید انتشار گازهای گلخانهای به خصوص دیاکسیدکربن بود که نگرانیهای بسیاری رادر خصوص شرایط اقلیمی و گرمایش زمین ایجاد کرد و موجب شکلگیری معاهدات و همکاریهای بینالمللی و وضع دستورالعملهایی برای الزام کشورها به کاهش انتشار کربن شد. براساس آخرین آمارها، ایران هفتمین کشور جهان به لحاظ انتشار گازهای گلخانهای محسوب میشود که دلیل این مسئله را میتوان در دو عامل اساسی جستجو کرد، نخست وابستگی بالای سبد انرژی ایران به سوختهای فسیلی و شدت بالای مصرف انرژی در کشور که از عواملی مانند پایینبودن بهرهوری و بهروز نبودن فناوریهای بخش صنعت نشئت میگیرد. تصویر «موتور قدیمی» روی جلد سمبلی از کارآیی پایین و آلایندگی بالای بخش حملونقل و سایر بخشهای اقتصادی و صنعتی کشور است که به شکلی گسترده و «پرسرعت»، موجب انتشار گازهای گلخانهای در جو زمین میشود. با توجه به مسیر حرکت جهان به سمت برنامه کربن صفر و دستورالعملهای محدودکننده در زمینه انتشار کربن، برای حفظ جایگاه صنایع کشور در بازارهای جهانی و تقویت قدرت رقابت آنها لازم است که تدابیر جدیتری در خصوص تنوعبخشی به سبد انرژی کشور و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین ارتقای بهرهوری مصرف انرژی صورت پذیرد.
با افزایش فعالیتهای اقتصادی در دو دهه اخیر، که افزایش مصرف انرژی را به دنبال داشته است، انتشار گازهای گلخانهای به ویژه دیاکسیدکربن روندی تصاعدی را تجربه کرد. با این حال، در همین زمان نسبت انتشار کربن به تولید ناخالص داخلی که به عنوان شدت کربن در نظر گرفته میشود به طور مداوم کاهش یافت و از ۰.۹۳ تن بر هزار دلار به کمتر از ۰.۴ تن بر هزار دلار رسید. گفتنی است شدت انتشار کربن در بخشهای مختلف اقتصاد به دلیل تغییرات در فرآیندهای تولید، پذیرش فناوری و منابع انرژی متفاوت است، به طوری که صنایع سنگین مانند صنعت برق، تولید و ساختوساز و بخش حملونقل به دلیل فعالیتهای انرژیبر خود انتشار کربن بالاتری دارند. در سالهای اخیر اقدامات مختلفی از سوی کشورها در راستای جداکردن رشد تولید ناخالص داخلی از انتشار کربن صورت گرفته که شامل اتخاذ فناوریهای پاکتر، بهبود کارایی انرژی و حرکت به سمت منابع انرژی تجدیدپذیر است. البته باید در نظر داشت که دستیابی به تعادل پایدار بین رشد اقتصادی و انتشار کربن مستلزم استراتژیهای خاص در هر بخش است که ضمن تضمین توسعه اقتصادی مستمر، شیوههای سبز را ترویج میکنند.
بررسی اقدامات و رویکردهای جهانی منعکسکننده اهمیت روزافزون رسیدگی به چالش تغییرات آبوهوا و انتقال به دنیای با کربن صفر است. به طور مثال میتوان به اجرای سیاستهای انرژیهای تجدیدپذیر به عنوان جایگزینی برای سوختهای فسیلی که منبع بالقوه انتشار دیاکسیدکربن هستند یا توافقنامه بینالمللی پاریس که کشورها را تشویق میکند تا با تعیین اهداف جمعی و همکاری در زمینه اقدامات اقلیمی، برای کاهش انتشار کربن با یکدیگر همکاری کنند، اشاره کرد. علاوه براین برخی کشورها مکانیسمهایی مانند سیستمهای CAP AND TRADE را برای تشویق مشاغل و افراد برای کاهش ردپای کربن خود معرفی کردهاند. این اقدامات با هدف کاهش تاثیر فعالیتهای انسانی بر محیطزیست از طریق کاهش انتشار گازهای گلخانهای صورت میگیرد و به کاهش انتشار کربن و تلاش برای خلق آیندهای پایدارتر کمک میکند.
دیاکسیدکربن به عنوان یک گاز گلخانهای اولیه، نقش بسزایی در به دام انداختن گرما و گرمایش جهانی دارد. در حالی که منابع انتشار کربن در جهان متنوع است، اما در درجه اول از فعالیتهای انسانی مانند سوزاندن سوختهای فسیلی (زغال سنگ، نفت و گاز طبیعی) برای تولید انرژی، حملونقل و فرآیندهای صنعتی نشئت میگیرد. گفتنی است که جنگلزدایی نیز تاثیر قابل توجهی را بر وارد شدن دیاکسیدکربن به جو دارد. این انتشارات تعادل طبیعی سطح دیاکسیدکربن را مختل میکند و منجر به افزایش اثرات گازهای گلخانهای میشود که گرمای بیشتری را به دام میاندازد. گرمایش کرهزمین، پیامدهای گستردهای از جمله بالا آمدن سطح آب دریاها، رویدادهای شدید آبوهوایی، از دستدادن تنوع زیستی و اختلال در اکوسیستمها و جوامع انسانی را به دنبال دارد.
تاثیر سیاستهای دولت در تقویت و توسعه صنعت ساختمان بر کسی پوشیده نیست. اجرای طرحهای توسعه زیرساختی از جمله تاسیسات انرژی، زیربنای لازم را برای توسعه پروژههای ساختمانی و مشارکتهای دولتی- خصوصی، امکان همکاری بین دولت و ذینفعان این بخش و تسهیل سرمایهگذاری در پروژههای بزرگ فراهم میکند. صدور پروانههای ساختمانی نیز به عنوان یک اقدام دولتمحور، نه تنها موانع بوروکراتیک را کاهش میدهد، بلکه برنامه زمانی پروژه را سرعت میبخشد و سرمایهگذاران بیشتری را جذب میکند. علاوه بر این، طرحهای مسکن مقرونبهصرفه با ارائه مشوقهای مالی و حمایت از توسعهدهندگان برای ساخت خانههای مقرونبهصرفه، نیازهای مسکن جوامع را برطرف میکند و دسترسی همه شهروندان را به مسکن مناسب تضمین میکند که این اقدامات در مجموع، منجر به توسعه صنعت ساختمان میشود.
صنعت ساختمانسازی از جمله صنایعی محسوب میشود که مشارکت بالایی در حجم اقتصاد جهانی دارد. مروری بر گزارشهای ارائهشده نشان میدهد که این صنعت تقریبا بزرگترین مصرفکننده فلزات آهنی و غیرآهنی، سیمان و بتن و همچنین محصولات شیمیایی است و از این رو، به صورت مستقیم و غیرمستقیم تاثیر قابل توجهی بر بازار انرژی و محصولات معدنی دارد. این موضوع، باعث شده است تا صنعت ساختمانسازی اثرات فزاینده «Multiplier Effects» بسیار گستردهای داشته باشد و تحولات آن بخش قابل توجهی از اقتصادها را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل است که بسیاری از سیاستگذاران اقتصادی جهان، یکی از بهترین راهکارهای برونرفت از رکود و بحرانهای اقتصادی را سرمایهگذاری در حوزه ساختمانسازی عنوان میکنند.
صنعت ساختمانسازی یکی از استراتژیکترین صنایع حال حاضر جهان محسوب میشود. فعالیتهای مرتبط با احداث انواع ساختمانها بسیار گسترده هستند که این موضوع سبب شده است تا این صنعت به عنوان یک پیشران اقتصادی در نظر گرفته شود. بر اساس گزارشهای ارائهشده، ارزشافزودهای که هر ساله به واسطه صنعت ساختمانسازی در جهان ایجاد میشود، حدود ۳ تا ۴ درصد از کل حجم اقتصاد است. علیرغم چنین جایگاهی، صنعت ساختمانسازی به شدت از بهرهوری پایین رنج میبرد که این مسئله سبب شده است تا طی سالهای گذشته همواره بخشی از منابع سرمایهگذاریشده در این حوزه هدر برود. راهکارهای متفاوتی برای ارتقای بهرهوری در صنعت ساختمانسازی ارائه شده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به پیادهسازی الگوی فرآیند تولید انبوه بخش تولیدات کارخانهای «Manufacturing» در صنعت ساختمانسازی اشاره کرد که در اصطلاح به آن صنعتیسازی احداث ساختمان گفته میشود.
صنعت ساختمان یکی از صنایع استراتژیک و تاثیرگذار در فضای اقتصادی جهان به شمار میآید که زنجیرههای تامین آن، دامنه گستردهای از صنایع مختلف و فعالیتهای خدماتی را در بر میگیرد. به همین دلیل توسعه این صنعت میتواند عامل قدرتمندی برای ایجاد تقاضا و رونق در بازارهای مختلف، به ویژه بازار فلزات اساسی و در نتیجه رشد اقتصادی باشد. این موضوع سبب میشود که بسیاری از دولتها، رونق بخشی به صنعت ساختمان به عنوان ابزاری برای تحریک تقاضا و رشد اقتصادی خود نگاه کنند. باید توجه داشت در چند سال گذشته، روندهایی مانند صنعتیشدن، بلندمرتبهسازی، سبکسازی و سازگارشدن با محیطزیست صنعت ساختمان جهان را تحت تاثیر قرار داده و موجب ظهور فناوریها و روشهای جدید احداث ساختمان شدهاند که نتیجه این مسئله، کاهش زمان احداث و بهای تمام شده و افزایش طول عمر ساختمانها بوده است. با این حال، بررسیها در مورد صنعت ساختمان ایران نشان میدهد استفاده از روشهای سنتی، روش غالب احداث ساختمان در کشور است که تبعاتی مانند کاهش بهرهوری و سرعت پایین اتمام پروژهها را در پی دارد. تصویر «سطل سیمان» روی جلد نمادی از قدیمیبودن فرایندهای احداث ساختمان در کشور است که خود چالش بزرگی برای رونق این صنعت به شمار میآید و موجب «نیمهکاره» ماندن روند توسعه صنعت ساختمان کشور شده است.
فرآیند شهرنشینی و حرکت به سمت بلندمرتبهسازی در ایران طی دهههای گذشته، روند نسبتا پایداری را شاهد بوده است. تا پیش از سال ۱۳۸۶، تراکم ساختمانی در کشور کمتر از ۱۰۰ درصد بود و سهم پروانههای احداث ساختمانهای یک و دو طبقه تقریبا دو برابر سهم پروانه احداث ساختمانهای سه طبقه و بیشتر بود. اما از این سال به بعد، همزمان با اجرایی شدن پروژه مسکن مهر، رویکردها در این حوزه تغییر یافت. آمارها نشان میدهد که تا سال ۱۴۰۰، میزان تراکم ساختمانی در کشور به حدود ۱۴۰ درصد افزایش یافت و سهم پروانههای احداث ساختمانهای سه طبقه و بیشتر نیز به ۴۷ درصد رسید که این موضوع به وضوح در دستور کار قرار گرفتن توسعه عمودی شهرها را آشکار میکند. علاوه بر این، توسعه شهرنشینی طی سالهای گذشته، مصرف گسترده فلزات فولاد، آلومینیوم و مس را به دنبال داشته است. برآوردها حاکی از آن است که طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰، سالانه به طور متوسط حدود ۴ میلیارد دلار فولاد، ۴۰۲ میلیون دلار آلومینیوم و ۲۲۶ میلیون دلار مس در صنعت ساختمانسازی کشور به مصرف رسیده است.
ساختمانسازی در ایران علیرغم آن که قدمتی به بلندای تاریخ بشر دارد، با چالشهای اساسی دستوپنجه نرم میکند. یکی از مهمترین آنها سوداگری و شکلگیری حباب قیمتی در بازار زمین است که با توجه به سهم بالای ارزش زمین از کل ارزش یک پروژه ساختمانی در ایران، زمینه رشد مستمر قیمت ساختمان و در نتیجه تضعیف عملکرد صنعت ساختمانسازی در کشور را فراهم آورده است. سنتی بودن روش ساختمانسازی، یکی دیگر از چالشهای صنعت ساختمان در کشور محسوب میشود. رشد روزافزون جمعیت و تعداد خانوارها و میل به شهرنشینی طی سالهای گذشته در ایران و ایجاد موجی از تقاضا برای انواع ساختمانها سبب شده است تا عرضه ساختمان به روش سنتی به علت زمانبر بودن، زمینه پیشیگرفتن تقاضا بر عرضه و در نتیجه تشدید بیثباتیها در بازار ساختمان فراهم کند.
صنعت ساختمانسازی در اقتصاد ایران از جایگاه ویژهای برخوردار است. بسیاری معتقدند این صنعت به علت آن که پیویند پیشین و پسین با بسیاری از صنایع دیگر دارد و همچنین به صورت مستقیم سهم قابل توجهی از محصول ناخالص داخلی و اشتغال کشور را به خود اختصاص میدهد، میتواند به عنوان یک محرک بسیار قوی در راستای دستیابی به سطوح بالاتری از رشد اقتصادی عمل کند. مروری بر مطالعات صورتگرفته در این زمینه و البته تجربه ابرپروژه مسکن مهر نشان میدهد که این رویکرد در اقتصاد کشور چندان مصداق ندارد و صرفا در کوتاهمدت میتواند منجر به رونق در صنایع وابسته به خود شود که از جمله دلایل آن میتوان به پایین بودن قدرت خرید و در نتیجه منجمد شدن بخش قابل توجهی از نقدینگی کشور در صنعت ساختمانسازی اشاره کرد.