مشاهده بیشتر
ساختمانسازی از قدیمیترین فعالیتهای بشر در جهان به شمار میآید که در طول زمان تحولات زیادی داشته است. این صنعت به طور ویژهای با محیطزیست سروکار دارد و از جنبههای گوناگونی بر آن تاثیر میگذارد. در سالهای اخیر که نگرانیهای جهانی در خصوص گرمایش زمین و پدیده تغییر اقلیم شدت گرفته، اهمیت روی آوردن به شیوههای پایدارتر در صنعت ساختمان بیش از گذشته روشن شده است. این مسئله باعث معرفی مواد و رویکردهای نوین و نوآورانهای شده است که زمینهساز مقاومتر شدن و افزایش عمر مفید ساختمانها، سازگاری بیشتر آنها با محیطزیست و کاهش آلایندگی صنعت ساختمانسازی خواهد شد.
تحولات صنعت ساختمانسازی در طول چند دهه گذشته موجب شده است تا تغییرات قابل توجهی در متریال و مصالح مصرفی ایجاد شود و استفاده از فلزات غیرآهنی در بخشهای مختلف این صنعت گسترش یابد. در واقع اهمیت یافتن مفاهیمی مانند سبکسازی ساختمان، خانههای هوشمند، سبکهای نوین معماری و طراحی دکوراسیون و همچنین انبوهسازی از جمله روندهای حاکم بر صنعت ساختمان هستند که موجب شدهاند استفاده از فلزاتی مانند آلومینیوم، مس و روی در احداث ساختمانها افزایش یابد.
فولاد از مهمترین و استراتژیکترین کامودیتیهای جهان محسوب میشود. ویژگیهای فیزیکی منحصر به فرد فولاد و همچنین خواص مشابه با بتن از جمله ضریب انبساط حرارتی تقریبا یکسان، آن را به پرکاربردترین متریال در صنعت ساختمانسازی تبدیل کرده است. مروری بر آمارهای مرتبط با حوزه ساختمانسازی برخی از کشورها گویای آن است که انواع محصولات فولادی، بالغ بر نیمی از مواد و مصالح به کاررفته در فرآیند اجرای پروژههای ساختمانی را تشکیل میدهند. بر این اساس، تحولات صنعت ساختمانسازی، اصلیترین محرک بازار فولاد محسوب میشود. بیشترین سهم از صنعت ساختمانسازی جهان به چین اختصاص دارد. از این رو، پروژههای ساختمانی این کشور، بزرگترین بازار مصرف فولاد در جهان به حساب میآید. در سال ۲۰۲۲، حدود ۳۵۰ میلیون تن فولاد در صنعت ساختمانسازی چین به مصرف رسید که این رقم معادل ۵۴ درصد از فولاد به کاررفته در صنعت ساختمانسازی جهان و ۲۰ درصد از کل فولاد مصرفشده در جهان است.
توسعه عمودی شهرها به ساخت ساختمانهای بلند و آسمان خراشها اشاره دارد و توسعه افقی شامل گسترش جغرافیایی مرزهای شهر است. طبیعتا هر دو شکل توسعه برای انطباق با جمعیت رو به رشد و تضمین استفاده کارآمد از زمین ضروری به نظر میرسند، به طوری که توسعه عمودی به شهرها اجازه میدهد تا کارایی فضاهای محدود را به حداکثر برسانند و گسترش مرزهای شهری را کاهش دهند. در مقابل، توسعه افقی، شهرها را قادر میسازد تا امکانات رفاهی، فضاهای سبز، پارکها و مناطق تفریحی را فراهم کند که به کیفیت زندگی بالاتر کمک میکند. با ایجاد توازن در توسعه عمودی و افقی، شهرها میتوانند به ترکیبی هماهنگ از تراکم، دسترسی و زیستپذیری دستیابند که برای موفقیت بلندمدت آنها ضروری است.
تحولات جمعیتی و اجتماعی جوامع بشری در طول چند دهه گذشته، تاثیرات قابل توجهی را بر میزان و ساختار تقاضای بخش ساختمان و مسکن داشتهاند. با گسترش بیامان و رشد نرخ شهرنشینی، نیاز به گزینههای مسکن مقرونبهصرفه برای انطباق با ورود افرادی که به دنبال فرصتها و سبک زندگی شهری بودهاند، افزایش یافته است. به طور همزمان، رشد جمعیت به عنوان محرکهای انکارناپذیر عمل کرده و نیاز به مسکنهای مناسب برای پاسخگویی به جمعیت روبه رشد را افزایش داده است. علاوه بر این تغییرات در ساختار خانوار، از جمله افزایش خانوادههای تکنفره یا خانوارهای چندنسلی تاثیرات قابل توجهی را بر ساختار بازار مسکن به دنبال داشته است. در نهایت میتوان گفت مهاجرت عامل محوری دیگری برای افزایش تقاضای بازار مسکن به شمار میآید، زیرا اغلب مهاجران به دنبال سرپناهی مناسب برای زندگی در کشورهای پذیرفته شده هستند که این مسئله به افزایش تقاضا برای مسکن کمک میکند.
توسعه فناوریهای ساختمانی از جمله مدلسازی اطلاعات ساختمان (BIM) و ساختمانهای پیشساخته در دهههای اخیر، به طور قابل توجهی صنعت ساختمان را در سراسر جهان متحول کرده است. BIM، که یک نمایش دیجیتالی از ویژگیهای فیزیکی و عملکردی ساختمان است، با ایجاد همکاری موثرتر معماران، مهندسان و پیمانکاران، فرآیند طراحی و برنامهریزی را متحول و امکان تجسم، هماهنگی و تجزیه و تحلیل بهتر عناصر ساختمان را فراهم میکند، این امر منجر به بهبود دقت، کاهش خطا و افزایش بهرهوری پروژه میشود. از سوی دیگر، ساختمانهای پیشساخته به دلیل مزایایی از جمله صرفهجویی در زمان و هزینه و همچنین دقت، کنترل کیفیت و مزایای پایداری بیشتری که ارائه میدهند مورد توجه قرار گرفتهاند. وجود این فناوریها در کنار هم، سرعت پروژههای ساختمانی را تسریع و در عین حال کارایی و پایداری در محیط ساختهشده را افزایش میدهد.
تاثیر تورم بر فضای کلی اقتصاد و محیط کسبوکار از جمله مفاهیمی به شمار میرود که تجربه اثبات کرده است این آثار بسته به سطوح نرخ تورم و منشا شکلگیری و بعضا نیز واکنش دولتها برای کنترل تورم میتواند مثبت یا منفی باشد. بررسی روند کلی حجم اقتصاد ایران و تغییرات نرخ تورم بیانگر آن است که در سالهای با نرخ تورم شدید، رشد اقتصادی منفی بوده است. با این حال، بررسی آمارهای ارزشافزوده گروههای مختلف اقتصادی گویای آن است که الزاما تحت سطوح بالای نرخهای تورم، رابطه کل به جزء برقرار نیست.
سطوح بالای تورم، مهمترین معضلی است که طی سالهای اخیر گریبانگیر اقتصاد کشور بوده است. بررسیها نشان میدهد که تفاوت معناداری میان نرخهای تورم در سالهای قبل از دهه ۱۳۶۰ و پس از آن وجود دارد. علت اصلی این مسئله را میتوان به شوک مثبت درآمدهای نفتی در اوایل این دهه نسبت داد. بررسیها نشان میدهد که طی سالهای گذشته، نوسانات مثبت و منفی درآمدهای نفتی، هر دو باعث افزایش نرخ تورم در کشور شده است. علاوه بر این، سوء مدیریتها در شبکه بانکی کشور و همچنین بر هم زدن مکانیسم عرضه و تقاضا در بازار ارز، از دیگر عوامل افزایش نرخ تورم در کشور عنوان میشود.
تورم، معضلی است که مستقیما بر سطح رفاه گیرندگان درآمدهای نقدی ثابت و صاحبان داراییهای سرمایهای به ترتیب تاثیر منفی و مثبت میگذارد. این در حالی است که اقتصاددانان معتقدند تورم بخشی از اقتصاد است و نمیتوان آن را حذف کرد. از این رو، صاحبان سرمایه در شرایط تورمی همواره بخشی از سرمایههای خود را به سرمایهگذاری امن اختصاص میدهند. بازار فلزات گرانبها یکی از امنترین بسترهایی است که معمولا در چنین دورههایی مورد استقبال سرمایهگذاران قرار میگیرد. بررسیها نشان میدهد که طلا به دلیل آن که بالغ بر ۹۰ درصد مصارف نهایی آن در تولید کالاهای سرمایهای است، مواقعی که تورم وارد سطوح نامتعارف خود میشود، بیش از سایر فلزات گرانبها مورد تقاضا قرار میگیرد. در حالی که فلزات نقره، پلاتین و پالادیوم به دلیل آن که کاربردهای صنعتی بیشتری نسبت به طلا دارند، در سبدهای پوشش تورمی سرمایهگذاران سهم کمتری دارند و یا اصلا در این سبد قرار نمیگیرند.
بازار جهانی سرب و روی به دلیل کاربردهای صنعتی وسیعی که این دو فلز دارند، نسبت به چرخههای تجاری و تغییرات شاخصهای کلان اقتصادی واکنش نشان میدهد. تورم، یکی از مهمترین این شاخصها است که تغییرات آن میتواند منجر به تغییر در روند عرضه و تقاضای فلزات سرب و روی و در نتیجه قیمت آنها شود. بررسیها نشان میدهد که سطح پایینی از نرخ تورم به دلیل آن که قیمتها و هزینههای تولید از ثبات نسبی برخوردار هستند، معمولا شکلگیری روندی صعودی در میزان تولید سرب و روی را به دنبال دارد. این در حالی است که سطوح بالای نرخ تورم بسته به منشا ایجاد تورم و همچینین با توجه به نااطمینانیهای ناشی از آن، آثار متفاوتی میتواند بر قیمت و میزان تولید و مصرف فلزات سرب و روی داشته باشد. علاوه بر این، بررسیها نشان میدهد که میزان تجارت سرب و روی در بلندمدت، بعضا به تغییرات نرخ داخلی تورم کشورها در مقایسه با نرخ جهانی تورم واکنش نشان میدهد.
مولفههای اقتصادی با اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم بر چرخه اقتصادی، بازار مصرف و زنجیره تامین بسیاری از فعالیتهای صنعتی را تحت تاثیر قرار میدهند، عرضه و تقاضای محصولات را رونق میبخشند و یا منجر به رکود بازار میشوند. بررسیها نشان میدهد که بازار آلومینیوم تحت تاثیر تغییرات نرخ تورم جهانی روند پرفرازونشیبی را طی کرده، به طوری که در زمان بحرانهای اقتصادی که نرخ تورم کاهش مییابد، بازار این فلز نیز در شرایط نامناسبی قرار گرفته است. در حالی که تولید آلومینیوم کمترین تغییرات را در زمان افت نرخ تورم تجربه کرده و روند صعودی تولید این فلز در سالهای اخیر حفظ شده است.
مس از جمله مهمترین فلزات پایهای است که در طیف وسیعی از صنایع کاربرد دارد. این موضوع سبب شده است تا متغیرهای کلان اقتصادی که بر فعالیتهای صنعتی اثر میگذارند، بازار این فلز استراتژیک را نیز تحت تاثیر قرار دهند. مرور روندهای تولید، تجارت و مصرف فلز مس در کنار روند نرخ تورم گویای آن است که این شاخص اقتصادی طی تقریبا دو دهه گذشته تا حدی بر بازار جهانی این فلز به خصوص تقاضا و مصرف موثر بوده است. بر اساس آمارهای ارائهشده، میزان تولید مس در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۲ هر ساله رشد مثبتی را تجربه کرده و حتی در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۲۲ که نرخ جهانی تورم جهش قابل توجهی داشته نیز به روند صعودی خود ادامه داده است. این در حالی است که مصرف مس در این دو برهه کاهشی بوده است.