مشاهده بیشتر
برای مدت زمان طولانی در تاریخ، اقتصاد دنیا به جهان غرب خلاصه میشد و موج فناوری و تکنولوژی در اروپا جریان داشت. از ژاپن و کرهجنوبی به عنوان نخستین اقتصادهای آسیایی یاد میشود که با رشد اقتصادی حیرتانگیز خود توانستند به متوازن شدن قدرت در نقشه جغرافیایی اقتصاد جهان کمک و بازار جهانی را از سلطه تولیدات اروپایی خارج کنند. در حدود ۵ درصد از اقتصاد امروز جهان با محوریت این دو کشور تشکیل میشود و بالغ بر ۶.۴ درصد از بازارهای جهانی به تولیدات ژاپن و کرهجنوبی که غالبا کالاهای با فناوری بالا هستند، وابسته است.
زمان زیادی از استقلال آمریکا، به عنوان یکی از قطبهای اقتصادی حال حاضر جهان، نمیگذرد. وقوع یک دوره جنگ داخلی علیه استعمارگران که منجر به استقلال آمریکا شد و یک دوره جنگ دریایی علیه بریتانیا و تحمل مشقتهای اقتصادی ناشی از هر دو جنگ سبب شد که تجار آمریکایی به جای تجارت به تولید کالا در آمریکا روی آورند که این آغازی بر رونق تولید و شکوفایی اقتصادی در آمریکا بود. در کنار حفظ و ارتقای توان تولید داخلی، بهرهبرداریهای اقتصادی آمریکا از وقوع جنگ در دیگر نقاط جهان از جمله جنگهای جهانی اول و دوم در راستای افزایش موجودی ذخایر طلای خود و تثبیت دلار به عنوان تنها پول ملی قابل مبادله با طلا و تبدیل آن به یک دارایی ذخیرهای در جهان و همچنین نفوذ در بازار انرژی از طریق توافق با اعضای اوپک و قرار دادن دلار به عنوان پول رایج در مبادلات این بازار سبب شد که به مرور در طول زمان این کشور بر اقتصاد جهانی تسلط یابد و به یکی از قطبهای صنعت، کشاورزی و تکنولوژی حال حاضر جهان تبدیل شود.
تا اوایل دهه ۱۹۷۰ چین از نظر اقتصادی یک کشور فقیر به حساب میآمد، به طوری که سهم این کشور از تولید ناخالص داخلی جهان در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار پائین بود و هیچ همخوانیای با وسعت چین به عنوان چهارمین کشور پهناور جهان نداشت. اما روند اقتصادی این کشور از سال ۱۹۷۸ همزمان با روی کار آمدن ساختار سیاسی جدید و با رویکرد واقعبینی و توسعهگرایی به رهبری دنگ شیائوپینگ وارد مرحله جدیدی شد، به طوری که این کشور توانست با برداشتن گامهای بلند اقتصادی از جمله سیاست درهای باز و حرکت به سمت کاپیتالیسم، جایگاه منطقهای و بینالمللی خویش را ارتقا بخشد. این کشور با اجرای این سیاست و گشودن درهای چین به روی تمام جهان، نتایج بسیار خوبی برای خود رقم زد و باعث شد تا رشد و توسعه در شاخصهای مختلف اقتصادی چین نمایان شود، به گونهای که این کشور امروزه دومین قدرت اقتصادی جهان به حساب میآید.
قرن بیستم با چرخشهای بزرگی در تاریخ اقتصادی جهان همزمان بود، منابع جدیدی از انرژی و مواد خام در دسترس جهانیان قرار گرفت و اقتصادها را از محوریت مدارا کردن با منابع محدود رها ساخت. روند رشد و توسعه اقتصادی که برای سالهای طولانی از تاریخ در اروپا و آمریکا متمرکز شدهبود، به سایر نقاط جهان رسید و مرزهای سنتی میان دنیای توسعهیافته و جهان سوم یا آنچه که کشورهای شمال و جنوب اطلاق میشد، فرو پاشید. کشورهای نوظهوری که زمانی به واسطه فقر گسترده و اقتصاد فروپاشیدهشان شرایط نابسامانی داشتند، امروز به رقیبانی نیرومند و سرسخت برای کشورهای بزرگ صنعتی تبدیل شدهاند . در مجموع تقسیم کار در سطح بینالمللی و جریان سرمایه و تکنولوژی در مقیاس جهانی، سیمای امروزی اقتصاد دنیا را رقم زد.
فلزات از دیرباز تاکنون، پایه و اساس اغلب تحولات مهم در زندگی بشر بودهاند. امروز نیز تامین مایحتاج انسانها و ایجاد هرگونه توسعه و پیشرفت، بدون مصرف فلزات مختلف قابل تصور نیست. همین مسئله بازار جهانی فلزات را به بخشی استراتژیک و تعیینکننده در اقتصاد دنیا تبدیل کرده است که سمت تقاضای آن به خاطر وجود محرکهایی مانند رشد جمعیت، توسعه زیرساختها و پیشرفتهای حوزه تکنولوژی در حال تقویت شدن است. این مسئله برای کشورهایی مانند ایران که از منابع ارزشمند و متنوع معدنی برخوردار هستند، فرصت مناسبی محسوب میشود تا با توسعه ظرفیتها و نقشآفرینی در زنجیره تامین جهانی، در مسیر توسعه و اعتلای خود حرکت کنند. تصویر «چرتکه» روی جلد، سمبل و نمادی از لزوم و اهمیت حسابگری و پیشبینی شرایط آتی بازار جهانی فلزات است تا بتوان با شناخت تحولات جاری و سمتوسوی حرکت این بازار، در مسیر ارزشآفرینی و کسب سهم بیشتر از این بازار گام نهاد.
عناصر نادر خاکی، بر خلاف آنچه نامشان تداعی میکند، کمیاب نیستند و رسوبات آنها بهفراوانی در پوسته زمین یافت میشوند. فراوانی همه عناصر این گروه (جز پرومیوم که پرتوزاست) از فلزات گرانبهایی همچون طلا و نقره بیشتر است. در واقع، ریشه نامگذاری آنها پراکندگی بیش از حدشان در پوسته زمین است که در یک نقطه به اندازه کافی متمرکز نیستند. این مسئله اکتشاف و بهرهبرداری از این عناصر را با هزینههای گزاف معدنکاری همراه میسازد. آنچه این عناصر را نادر میکند کمیاب بودن ذخایری است که استحصال و بهرهبرداری از آنها از منظر اقتصادی بهصرفه باشد.
بررسی وضعیت موجود در برخی از صنایع فلزات غیرآهنی حاکی از بهرهمندی کشور از مزیتهای بسیار است. با این حال، برخی از این صنایع در کشور آنطور که انتظار میرود توسعه نیافتهاند که علل این مسئله را باید در محدودیتها و موانعی جستوجو کرد که بر سر راه تولید این دسته از فلزات قرار دارند. در این میان، صنعت مس، با توجه به پیشینه آن در کشور و اقدامات صورتگرفته، شرایط مطلوبتری را تجربه میکند. امید میرود که راهکارهای لازم در خصوص توسعه هر چه بیشتر سایر فلزات غیرآهنی نیز در دستور کار قرار گیرد، زیرا در غیر این صورت، دستیابی به چشماندازهای معینشده برای این فلزات بسیار دشوار خواهد بود.
در حال حاضر، صنعت فولاد یکی از استراتژیکترین صنایع جهان به شمار میآید و بسیاری از کشورها برای توسعه این صنعت و تولید فولاد خام گام برداشتهاند. در ایران نیز داشتن مزیتهای رقابتی فراوان موجب شد تا توسعه این صنعت یکی از اولویتهای اصلی توسعه قرار بگیرد و ایران هماکنون جزو ده تولیدکننده فولاد برتر جهان قرار داشته باشد. با توجه به توسعه این صنعت، در سند چشمانداز ۱۴۰۴، افزایش ظرفیت تولید فولاد به ۵۵ میلیون تن پیشبینی شده، اما به سبب عدم توازن در زنجیره و مشکلات و چالشهای فراوانی که گریبانگیر این صنعت استراتژیک شده است، نمیتوان به تولید فولاد با این ظرفیت در سالهای آتی امیدوار بود.
فلزات لیتیوم، کبالت و نیکل، با توجه به نقش پررنگی که در تولید باتریهای لیتیوم یون ایفا میکنند، بیتردید در آینده صنایعی همچون الکترونیک و خودروهای برقی اثرگذار خواهند بود. از آنجا که این باتریها گستره وسیعی از کاربرد در وسایل مورد نیاز روزمره شامل موبایل و لپتاپ تا انواع خودروهای برقی را شامل میشوند، از نقش مهم فلزات مصرفی در تولید آنها نمیتوان چشمپوشی کرد. شاید خودروهای برقی را بتوان بزرگترین عامل محرک بازار این فلزات دانست، بهخصوص که با توجه به سرعت توسعه این صنعت، چشمانداز بسیار روشنی برای آنها قابل تصور است. علت این مسئله را باید در ضرورت دستیابی به اهداف کربن صفر در سال ۲۰۵۰ جستوجو کرد که بهتنهایی محرکی قدرتمند برای رشد تقاضا در بازار اینگونه فلزات محسوب میشود.
فلزات گرانبها از جمله فلزاتی به شمار میآیند که همواره میتوان چشماندازی روشن را برای آنها متصور بود. علت این امر، گستره وسیع کاربرد این فلزات است. برای مثال، استفاده از این فلزات به منظور سرمایهگذاری، از گذشته تاکنون، مرسوم بوده است. از این رو، به نظر میرسد تقاضای این دسته از فلزات، به رغم ارزش اقتصادی بالا، روندی روبهرشد را در سالهای آینده نیز داشته باشد. باید توجه داشت که محرک تقاضای فلزات گرانبها نهتنها کاربرد عملی، بلکه نقش پررنگ آنها در بخش سرمایهگذاری و ذخیره ارزش است.
با توجه به چشمانداز بلندمدت تعیینشده برای جهانی با کربن صفر، ایجاد تغییراتی در الگوی مصرف و پیشرفتهایی در حوزه تکنولوژی ضروری به نظر میرسد. در این مسیر، فلزات نیز نقشی پررنگ برای تحقق اهداف تعیینشده ایفا میکنند. اگرچه برای برخی از فلزات با توجه به ماهیت آنها نمیتوان چشمانداز روشنی را متصور بود، از نقش حیاتی بسیاری از آنها در آینده نیز نمیتوان چشمپوشی کرد. سرب فلزی است که با توجه به ماهیت سمی و خطرناک آن، به نظر نمیرسد که نقشی پررنگ در آینده داشته باشد. از طرف دیگر، از فلز روی حتی به عنوان جایگزین مناسبی برای برخی دیگر از فلزات نیز یاد میشود و میتوان نقش مهم آن را در آینده تضمینشده دانست.
در سالهای اخیر، همگام با توسعه صنایع مختلف، استفاده از آلومینیوم نیز افزایش یافته است، به طوری که امروز از این فلز نقرهایرنگ به عنوان فلز قرن بیستویکم یاد میشود. آلومینیوم، به سبب ویژگیهایی نظیر سبکوزنی، چکشخواری و شکلپذیری مناسب، مقاومت در برابر خوردگی و ضربه و هدایت الکتریکی بالا، در صنایع خودروسازی، شبکههای توزیع و انتقال برق، ساختوساز و ... به شکلهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. با توجه به اینکه در سالهای اخیر دمای جهانی بهشدت افزایش یافته است و استفاده از انرژیهای پاک خصوصا انرژی الکتریکی یکی از مهمترین سیاستهای مقابله با این معضل جهانی به شمار میآید، پیشبینی میشود که در سالهای آتی، با توسعه این بخش، ساخت خودروهای الکتریکی، ایجاد زیرساختها و ...، تقاضای فراوانی برای آلومینیوم در جهان ایجاد شود.