مشاهده بیشتر
تحولات سیاسی، جنگ، تحریمها و فشارهای اقتصادی در طول صد سال گذشته موجب شده تا اقتصاد ایران فراز و فرودهای بزرگ و شگرفی را تجربه کند. اغلب کارشناسان اقتصادی بر این باورند که وابستگی ایران به درآمدهای حاصل از فروش نفت خام پاشنه آشیل و مهمترین دلیل ضعف و آسیبپذیری اقتصاد کشور در مقابل تکانهها و عوامل داخلی و بینالمللی در یک قرن اخیر بوده است. به نظر میرسد راهکار اصلی قطع این وابستگی و بهبود شرایط اقتصادی کشور، مستلزم تنوع بخشی به ساختار اقتصادی و استفاده از سایر پتانسیلهای غیرنفتی مانند بخش معدن، لجستیک و گردشگری است که میتواند موجب پایداری و رشد بیشتر اقتصاد کشور در سالهای آتی باشد.
سنگاپور، مالزی، تایوان و ویتنام، چهار کشور جنوبشرق آسیا که تا اواسط قرن بیستم، مستعمره و محل تامین منابع تولید و به عنوان بازار مصرفی کشورهای اروپایی شناخته میشدند، امروز به عنوان اقتصادهایی پیشرو در جهان طلوع کردهاند. تجربه رشد اقتصادی این چهار کشور که با اصطلاح معجزه کشورهای آسیایی از آن یاد میشود، در عصر حاضر به عنوان الگو و نقشهراه در سایر کشورهای توسعهنیافته دنبال میشود. صنعت این کشورها که در اواسط قرن بیستم متکی بر کشاورزی و رانت منابع طبیعی از نفس ایستاده بود، امروز تامینکننده کالاهای استراتژیک در بازارهای جهانی است، به طوری که در حدود یکپنجم از تقاضای صنایع الکترونیک در سطح بینالملل از سوی این کشورها تامین میشود.
کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس در طی چند دهه اخیر تحولات بزرگی را تجربه کردهاند. در سالهای گذشته اقتصاد این کشورها وابسته به درامدهای نفتی بود، اما برخی از آنها همانند قطر و امارات متحده عربی در سالهای اخیر توانستهاند با متنوعسازی منابع درآمدی، ایجاد زیرساختهای انرژی، توسعه بخش گردشگری و ... از میزان وابستگی خود به درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام و گاز طبیعی بکاهند. این کشورها با اتخاذ رویکرد متنوعسازی منابع درآمدهای ملی، توسعه همکاری مشترک و ایجاد بازاری واحد در منطقه در نظر دارند که در سالهای آینده نقش موثرتری را در اقتصاد جهانی ایفا کنند.
بسیاری از سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد، ترکیه را به عنوان کشوری توسعهیافته قلمداد میکنند. این در حالی است که برخی دیگر از سازمانها، ترکیه را همچنان کشوری در حال توسعه میدانند. با این حال، نرخ بالای توسعه و رشد اقتصادی ترکیه در سالهای اخیر قابل چشمپوشی نیست، به طوری که میتوان گفت این کشور طی حدود ۲۵ سال خود را از میان کشورهای توسعهنیافته جدا کرده است. از جمله سیاستهایی که سبب تبدیل ترکیه از کشوری توسعهنیافته به ترکیه امروزی شده است میتوان به نوسازی و ایجاد اصلاحات در این کشور با الگوبرداری از غرب، خصوصیسازی، جذب سرمایههای داخلی و خارجی، توسعه صادرات و ... اشاره کرد.
درمیان اقتصادهای نوظهور، هندوستان یکی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد است که به کانون توجه بسیاری از سرمایه گذاران در سراسر دنیا تبدیل شده است. ۲۵ سال اصلاحات اقتصادی اساسی در هندوستان این کشور را امروز به نقطهای رسانده است که بسیاری از تحلیلگران در آینده نزدیک آن را جلوتر از آمریکایی که برای بیش از یک قرن مسلط بر اقتصاد جهان بود، میبینند. از سال ۲۰۰۰ سطح بالای فعالیتهای صنعتی و تقاضای روزافزون دنیا برای کالاها و خدمات تولید هندوستان، یکی از سریعترین نرخهای رشد اقتصادی جهان را برای آن رقم زده است و امروز از این کشور به عنوان پنجمین اقتصاد جهان یاد میشود.
اتحادیه اروپا را میتوان بیتردید یکی از مهمترین نظامهای اقتصادی جهان معاصر دانست که در طول عمر شصت ساله خود به تدریج گامهای بلندی را در راستای همگرایی و گسترش قلمرو اقتصادی خود برداشته است. سنگبنای این اتحادیه با تأسیس جامعه ذغال و فولاد اروپا در سال ۱۹۵۱ با هدف حفظ وحدت و یکپارچگی در اروپا توسط برخی از کشورهای اروپایی بنا نهاده شد. روند وحدت و همگرایی در اروپا با امضای توافقنامه رم و ایجاد جامعه اقتصادی اروپا در سال ۱۹۵۷ قوت بیشتری یافت. اهداف اولیه جامعه اقتصادی اروپا که صرفا به حوزه تجارت و تعرفههای گمرکی محدود میشد، با گذر زمان گسترش یافت و زمینههای دیگری از جمله حوزه پولی و مالی را نیز در بر گرفت. همگرایی اقتصادی در بین کشورهای اروپایی و تشکیل اتحادیه اروپا منجر به شکوفایی اقتصادی و افزایش چشمگیر حجم تجارت کشورهای عضو شد به گونهای که در سال ۲۰۲۰ نسبت حجم تجارت به تولید ناخالص داخلی در این اتحادیه برابر با ۸۶ درصد بود که در مقایسه با سال ۱۹۷۰، ۱۱۵ درصد افزایش یافته است.
برای مدت زمان طولانی در تاریخ، اقتصاد دنیا به جهان غرب خلاصه میشد و موج فناوری و تکنولوژی در اروپا جریان داشت. از ژاپن و کرهجنوبی به عنوان نخستین اقتصادهای آسیایی یاد میشود که با رشد اقتصادی حیرتانگیز خود توانستند به متوازن شدن قدرت در نقشه جغرافیایی اقتصاد جهان کمک و بازار جهانی را از سلطه تولیدات اروپایی خارج کنند. در حدود ۵ درصد از اقتصاد امروز جهان با محوریت این دو کشور تشکیل میشود و بالغ بر ۶.۴ درصد از بازارهای جهانی به تولیدات ژاپن و کرهجنوبی که غالبا کالاهای با فناوری بالا هستند، وابسته است.
زمان زیادی از استقلال آمریکا، به عنوان یکی از قطبهای اقتصادی حال حاضر جهان، نمیگذرد. وقوع یک دوره جنگ داخلی علیه استعمارگران که منجر به استقلال آمریکا شد و یک دوره جنگ دریایی علیه بریتانیا و تحمل مشقتهای اقتصادی ناشی از هر دو جنگ سبب شد که تجار آمریکایی به جای تجارت به تولید کالا در آمریکا روی آورند که این آغازی بر رونق تولید و شکوفایی اقتصادی در آمریکا بود. در کنار حفظ و ارتقای توان تولید داخلی، بهرهبرداریهای اقتصادی آمریکا از وقوع جنگ در دیگر نقاط جهان از جمله جنگهای جهانی اول و دوم در راستای افزایش موجودی ذخایر طلای خود و تثبیت دلار به عنوان تنها پول ملی قابل مبادله با طلا و تبدیل آن به یک دارایی ذخیرهای در جهان و همچنین نفوذ در بازار انرژی از طریق توافق با اعضای اوپک و قرار دادن دلار به عنوان پول رایج در مبادلات این بازار سبب شد که به مرور در طول زمان این کشور بر اقتصاد جهانی تسلط یابد و به یکی از قطبهای صنعت، کشاورزی و تکنولوژی حال حاضر جهان تبدیل شود.
تا اوایل دهه ۱۹۷۰ چین از نظر اقتصادی یک کشور فقیر به حساب میآمد، به طوری که سهم این کشور از تولید ناخالص داخلی جهان در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار پائین بود و هیچ همخوانیای با وسعت چین به عنوان چهارمین کشور پهناور جهان نداشت. اما روند اقتصادی این کشور از سال ۱۹۷۸ همزمان با روی کار آمدن ساختار سیاسی جدید و با رویکرد واقعبینی و توسعهگرایی به رهبری دنگ شیائوپینگ وارد مرحله جدیدی شد، به طوری که این کشور توانست با برداشتن گامهای بلند اقتصادی از جمله سیاست درهای باز و حرکت به سمت کاپیتالیسم، جایگاه منطقهای و بینالمللی خویش را ارتقا بخشد. این کشور با اجرای این سیاست و گشودن درهای چین به روی تمام جهان، نتایج بسیار خوبی برای خود رقم زد و باعث شد تا رشد و توسعه در شاخصهای مختلف اقتصادی چین نمایان شود، به گونهای که این کشور امروزه دومین قدرت اقتصادی جهان به حساب میآید.
قرن بیستم با چرخشهای بزرگی در تاریخ اقتصادی جهان همزمان بود، منابع جدیدی از انرژی و مواد خام در دسترس جهانیان قرار گرفت و اقتصادها را از محوریت مدارا کردن با منابع محدود رها ساخت. روند رشد و توسعه اقتصادی که برای سالهای طولانی از تاریخ در اروپا و آمریکا متمرکز شدهبود، به سایر نقاط جهان رسید و مرزهای سنتی میان دنیای توسعهیافته و جهان سوم یا آنچه که کشورهای شمال و جنوب اطلاق میشد، فرو پاشید. کشورهای نوظهوری که زمانی به واسطه فقر گسترده و اقتصاد فروپاشیدهشان شرایط نابسامانی داشتند، امروز به رقیبانی نیرومند و سرسخت برای کشورهای بزرگ صنعتی تبدیل شدهاند . در مجموع تقسیم کار در سطح بینالمللی و جریان سرمایه و تکنولوژی در مقیاس جهانی، سیمای امروزی اقتصاد دنیا را رقم زد.
فلزات از دیرباز تاکنون، پایه و اساس اغلب تحولات مهم در زندگی بشر بودهاند. امروز نیز تامین مایحتاج انسانها و ایجاد هرگونه توسعه و پیشرفت، بدون مصرف فلزات مختلف قابل تصور نیست. همین مسئله بازار جهانی فلزات را به بخشی استراتژیک و تعیینکننده در اقتصاد دنیا تبدیل کرده است که سمت تقاضای آن به خاطر وجود محرکهایی مانند رشد جمعیت، توسعه زیرساختها و پیشرفتهای حوزه تکنولوژی در حال تقویت شدن است. این مسئله برای کشورهایی مانند ایران که از منابع ارزشمند و متنوع معدنی برخوردار هستند، فرصت مناسبی محسوب میشود تا با توسعه ظرفیتها و نقشآفرینی در زنجیره تامین جهانی، در مسیر توسعه و اعتلای خود حرکت کنند. تصویر «چرتکه» روی جلد، سمبل و نمادی از لزوم و اهمیت حسابگری و پیشبینی شرایط آتی بازار جهانی فلزات است تا بتوان با شناخت تحولات جاری و سمتوسوی حرکت این بازار، در مسیر ارزشآفرینی و کسب سهم بیشتر از این بازار گام نهاد.
عناصر نادر خاکی، بر خلاف آنچه نامشان تداعی میکند، کمیاب نیستند و رسوبات آنها بهفراوانی در پوسته زمین یافت میشوند. فراوانی همه عناصر این گروه (جز پرومیوم که پرتوزاست) از فلزات گرانبهایی همچون طلا و نقره بیشتر است. در واقع، ریشه نامگذاری آنها پراکندگی بیش از حدشان در پوسته زمین است که در یک نقطه به اندازه کافی متمرکز نیستند. این مسئله اکتشاف و بهرهبرداری از این عناصر را با هزینههای گزاف معدنکاری همراه میسازد. آنچه این عناصر را نادر میکند کمیاب بودن ذخایری است که استحصال و بهرهبرداری از آنها از منظر اقتصادی بهصرفه باشد.