مشاهده بیشتر
صنعت آلومینیوم در جهان عمر چندانی در مقایسه با سایر فلزات و متریالهای صنعتی ندارد. با این حال، این فلز از ویژگیهای منحصر به فردی از جمله نسبت استحکام به وزن بالا برخوردار است که زمینه رشد سریع آن را فراهم آوردهاند. در دهههای پیشرو، مگاترندهایی از جمله توسعه شهرنشینی، تغییرات اقلیمی و تحولات تکنولوژیکی، تاثیر قابل ملاحظهای بر بازار و صنعت آلومینیوم خواهند داشت. در سال ۲۰۲۲، تقریبا ۱۰۸ میلیون تن آلومینیوم در جهان تولید شد. با توجه به چشمانداز افزایش نرخ شهرنشینی، ارتقای سطح تکنولوژیکی و ضرورت حرکت جهان در مسیر انتقال سبز و انتقال انرژی، بازار و صنعت آلومینیوم این ظرفیت را خواهد داشت که تا حدود ۳ برابر رشد کند.
در دل دگرگونیهای پرشتاب اقتصاد جهانی که در آن جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی بهسان قطبنمایی نیرومند مسیر تحولات صنعتی را ترسیم میکند، صنعت فلزات با جذابیتی نوین در عرصه سرمایهپذیری جهانی میدرخشد، صنعتی که از بازتاب چشمگیر صعود سرمایههای خارجی در زنجیره تولید فولاد و فروآلیاژها تا جریانهای هدفمند سرمایهگذاری خارجی در اعماق معادن مس، نیکل، طلا و نقره حکایتی چندوجهی و خیرهکننده را رقم زده است. با نگاهی تحلیلی و موشکافانه به روند جذب سرمایهگذاری خارجی در این صنعت، پرده از راهبردهای بنیادینی برداشته میشود که در پس این آمار و ارقام جهانی نهفتهاند، راهبردهایی که دگرگونی تقاضای جهانی، تحولات فناوری، بازآرایی سیاستهای تجاری و دگرگونیهای ژئوپلیتیک را بهگونهای در هم تنیده که صنعت فلزات را به یکی از قطبهای نوین جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی بدل سازند. بنابراین، آنچه امروزه در برابر دیدگان تحلیلگران و سیاستگذاران اقتصادی قرار گرفته، گشودگی دریچهای از بازتعریف جایگاه فلزات در زنجیرههای جهانی ارزش، مزیتهای نسبی نوپدید و اولویتهای نوین سرمایهگذاری در جهان پرتکاپوی امروز است.
تکنولوژی هوش مصنوعی با الگوریتمهای مبتنی بر یادگیری ماشین، بهرهوری در زنجیره تامین فلزات حیاتی را بهبود میبخشد. این فناوری علاوه بر برخورداری از دقت بالا در اکتشاف ذخایر معدنی، مدتزمان عملیات اکتشاف را به حداقل میرساند و با پیشبینی زمان تعمیر تجهیزات، از خاموشیهای طولانی و پرهزینه جلوگیری میکند و منجر به افزایش ایمنی در محیط کاری معدن میشود. هوش مصنوعی با بهینهسازی فرایندهای تولید و تنظیم مولفههای مختلف در واکنشهای متالورژیکی، در تولید محصول باکیفیتتر و کاهش مصرف انرژی و زمان تولید تاثیر به سزایی دارد. متقابلا، زنجیره تامین عناصر حیاتی نیز به طور غیرمستقیم اما قابل ملاحظهای روند پیشرفت و توسعه تکنولوژی هوش مصنوعی را تحتالشعاع قرار میدهد. این عناصر با کاربردهای مهمی که در مراکز پردازش، انتقال و ذخیرهسازی دادهها دارند، محور اصلی در توسعه تکنولوژی هوش مصنوعی تلقی میشوند و بنابراین تغییر در میزان عرضه و اختلال در زنجیره تامین آنها، به قیمت کاهش عملکرد و بروز اختلالات پردامنه در بسیاری از حوزههای دیگر تمام خواهد شد.
فولاد، در طبقه استراتژیکترین متریالهای اقتصاد قرار دارد و پیشبینی میشود در سالهای آتی تولید و مصرف فولاد در مقیاس جهانی کموبیش با رونق همراه باشد. تقاضا و مصرف فولاد عمدتا از محل افزایش جمعیت و نسبت جمعیت شهری و همچنین توسعه ظرفیت نیروگاههای تجدیدپذیر در مقیاس جهانی هدایت خواهد شد، به طوری که انتظار میرود تا سال ۲۰۵۰، تقاضای فولاد حداقل به ۲ میلیارد و ۲۶۲ میلیون تن برسد و تولید فولاد نیز تقریبا متناسب با تقاضا رشد کند. مسیر پیشروی صنعت فولاد، بیش از هر چیز در گرو تغییرات اقلیمی و الزامات زیستمحیطی تحمیلشده بر این صنعت قرار خواهد داشت. مطالعات صورتگرفته در این زمینه نشان میدهد که تا سال ۲۰۵۰، رویکردهای تولیدی دوستدار محیطزیست از جمله گسترش بهکارگیری قراضه و استفاده از تکنولوژیهای هیدورژنپایه محور توسعه صنعت فولاد خواهند بود. انتظار میرود تا حدود ۳ دهه دیگر، تقریبا ۹۳ درصد فولاد جهان با بهکارگیری منابع ثانویه، فناوریهای هیدروژنپایه، زیستانرژیها و انواع سیستمهای جمعآوری و ذخیرهسازی کربن تولید شود.
در عصر امروز فولاد یکی از کامودیتیهای پرکاربرد و پرمصرف در فضای اقتصادی و صنعتی جهان برشمرده میشود که تولید سالانه آن در حال حاضر از مرز ۱.۸ میلیارد تن نیز عبور کرده است. دامنه گسترده فرایندهای جاری در این صنعت، از معدن تا محصول نهایی در کنار صنایع وابسته به آن موجب میشود تا زنجیره ارزش این فلز، جایگاه عمیق و برجستهای را در مراودات تجاری و اقتصادی جهان داشته باشد. البته با توجه به روش تولید فولاد، مولفههای موثر بر عملکرد زنجیره تولید این ماده نیز متغیر خواهند بود و طبق بررسیهای انجامشده، با تغییر روش تولید از کوره بلند به کوره قوس، بازارهای جدیدی نیز به عنوان تامینکنندگان زنجیره ارزش شکل خواهند گرفت که تاثیر قابل توجهی بر تجارت جهانی و روندهای اقتصادی در دنیا خواهند داشت.
سنگآهن نخستین حلقه زنجیره تولید فولاد است. در سالهای اخیر، توسعه ظرفیتهای صنعت فولاد یکی از گفتمانهای مهم و اساسی اقتصاد کشور بوده است، اما به نظر میرسد که سرمایهگذاری در عرصه معادن سنگآهن آنچنانکه باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است. چالشهای فعلی فولادسازان در زمینه تامین مواد اولیه نیز از همین موضوع حکایت دارد. روشن است که تحقق چشماندازهای صنعت فولاد بدون توسعه و رشد معادن سنگآهن کشور ممکن نخواهد بود که لازمه این امر سیاستگذاریهای مناسب در این بخش و اصلاح دستورالعملهای دولتی است.
جهان متاثر از پیشرفتهای حوزه فناوری و نیز افزایش نگرانیهای زیستمحیطی، در دو دهه گذشته تحولات و روندهای مهمی را تجربه کرده است. گسترش تولید و مصرف انرژیهای پاک و تجدیدپذیر، رشد تولید خودروهای الکتریکی و گسترش دامنه بازارهای محصولات الکترونیکی و هایتک از جمله ابرروندهایی هستند که نهتنها چشمانداز اقتصاد جهانی را تغییر دادهاند، بلکه زنجیرههای تامین جهانی را دچار تحولات شگرفی کردهاند. عناصر حیاتی یا فلزات به کار رفته در باتریهای نوین، از جمله موادی هستند که تولید و مصرف آنها متاثر از روندهای مذکور، دچار دگرگونیهای شدیدی شده است. توزیع نامتوازن ذخایر معدنی فلزات حیاتی و ظرفیتهای تولید آنها موجب شده است تا این فلزات به یکی از مولفههای اصلی فضای تعاملات و مناقشات تجاری جهان میان کشورهای توسعهیافته و بازارهای نوظهور تبدیل شوند. چین به عنوان بزرگترین مصرفکننده این مواد، بازار این کامودیتیها را هدایت میکند و در آینده نیز نقش تعیینکنندهای در بازار مصرف فلزات حیاتی خواهد داشت.
قابلیتهای شناختهشده آلومینیوم از جمله نسبت استحکام به وزن و تطبیقپذیری، آن را به یک فلز استراتژیک در سطح جهانی تبدیل کرده، به طوری که تنها طی چند دهه گذشته تقاضای فزایندهای برای این فلز شکل گرفته است. با توجه به این که فرایند ذوب و پالایش آلومینا فرایندی انرژیبر و با انتشار قابل توجه کربن همراه است، حرکت به سمت تولید و عرضه آلومینیوم ثانویه به عنوان رویکردی در پاسخ به تقاضای روزافزون مطرح شده و شکاف مرتبط با عرضه آلومینیوم را تا حد قابل توجهی پر کرده است. در حالی سهم عرضه ثانویه از تولید آلومینیوم جهان امروز به ۳۶ درصد میرسد که انتظار میرود این سهم تا سال ۲۰۵۰ از مرز ۵۶ درصد نیز عبور کند. البته با توجه به این که بخش عمده آلومینیوم اولیه تنها در مناطق محدودی از جمله روسیه و چین تولید میشود، اختلال در جریانهای تجاری به کمبود عرضه آلومینیوم در مناطقی مانند اروپا و ایالات متحده آمریکا منجر شده است.
جهان در سالهای اخیر با تحولات تکنولوژیکی مختلفی عجین شده است؛ تحولاتی که رشد روزافزون آنها از تداوم و تشدید این روند در سالهای آتی حکایت دارد. توسعه شهرنشینی، برقیسازی، دیجیتالی شدن و گذار انرژی از جمله تحولاتی به شمار میآیند که روز به روز بر شدت آنها افزوده خواهد شد. از این رو، ترسیم چشماندازی مناسب از شرایط در سالهای آینده و آمادگی هر چه بیشتر برای آن، ضروری به نظر میرسد. نگاهی به تحولات یادشده، حاکی از اهمیت جایگاه فلز مس در تحقق آنها و بیانگر روند رشد تقاضای این فلز است. اگرچه این مسئله دغدغههای بسیاری را برای امکان تامین مس به میزان کافی در سالهای آینده ایجاد کرده است، اما به نظر میرسد که با توسعه معدنکاری و همچنین پیشرفتهای تکنولوژیک، جهان حداقل در چند دهه آینده با توقف و یا کمبود عرضه مس روبهرو نخواهد شد.
تحولات صنعت ساختمانسازی در طول چند دهه گذشته موجب شده است تا تغییرات قابل توجهی در متریال و مصالح مصرفی ایجاد شود و استفاده از فلزات غیرآهنی در بخشهای مختلف این صنعت گسترش یابد. در واقع اهمیت یافتن مفاهیمی مانند سبکسازی ساختمان، خانههای هوشمند، سبکهای نوین معماری و طراحی دکوراسیون و همچنین انبوهسازی از جمله روندهای حاکم بر صنعت ساختمان هستند که موجب شدهاند استفاده از فلزاتی مانند آلومینیوم، مس و روی در احداث ساختمانها افزایش یابد.
گزارشها حاکی از آن است که در سالهای آتی، سناریوهای زیستمحیطی عمدتا بر گسترش ظرفیت تولید انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین جایگزینی قابل توجه در استفاده از سوختهای آلاینده با انرژیهای پاک متکی خواهد بود. این موضوع سبب شده است تا چشمانداز مثبتی برای بازار آتی مس شکل بگیرد. برآوردهای صورتگرفته حاکی از آن است که بخش حملونقل، اصلیترین محرک بازار مس در افق زمانی ۲۰۵۰ خواهد بود. این مسئله عمدتا به دلیل هدفگذاریهای صورتگرفته در راستای جایگزینی گسترده ناوگان حملونقل جادهای موتور احتراقی با وسایل نقلیه الکتریکی است. تخمین زده میشود در سال ۲۰۵۰، میزان تقاضای فلز مس با رشد ۱۰۰ درصدی نسبت به سالهای اخیر به حدود ۵۰ میلیون تن در سال برسد که بالغ بر ۹۰ درصد آن از محل توسعه ناوگان حملونقل جادهای برقی باشد.
سربوروی دو فلزی هستند که به لحاظ ذخایر معدنی معمولا در کنار یکدیگر یافت میشوند. با این حال، ویژگیها و موارد کاربرد این دو فلز و روند حاکم بر بازارهای آنها به شدت با یکدیگر تفاوت دارد. سرب عنصری با چگالی بسیار بالاست که بخش عمده کاربردهای آن به حوزه باتریهای خودروهای الکتریکی تعلق دارد و به همین سبب، رشد بازار آن در سالهای آینده تا حد زیادی وابسته به روندهای حاکم بر صنعت خودروسازی و جایگزینی خودروهای الکتریکی است. در حالی که کاربرد عمده صنعت روی در صنعت فولاد و تولید فولادهای گالوانیزه است و چشمانداز رشد تقاضای این فولادها، دورنمای مناسبی را برای رشد تقاضای این فلز این ایجاد میکند.