مشاهده بیشتر
بازار مصرف آلومینیوم به عنوان یکی از فلزات پایه استراتژیک در دنیا، به طور روزافزونی در حال توسعه است. بخشی از این افزایش ناشی از افزایش جمعیت جهان و فعالیتهای صنعتی و بخش دیگر این افزایش مصرف نیز به دلیل ظهور قدرتهای صنعتی بزرگ از جمله چین، هندوستان و سایر کشورهای جنوب شرق آسیا بوده است که مطالعه عملکرد اخیر این کشورها و همچنین وضعیت فعلی آنها، دید روشنی از آینده مصرف این فلز خواهد داد. از طرفی، با مطرح شدن تکنولوژی ساخت خودروهای برقی و همچنین پیشتازی نیروگاههای تجدیدپذیر در صنعت برق بسیاری از نقاط دنیا روند صعودی مضاعفی را برای مصرف این فلز به وجود آورده است که در آینده نیز تداوم خواهد داشت.
صنعت فولاد به عنوان بزرگترین صنعت جهان در حوزه فلزات، به سبب کاربردهای فراوان در حوزههای متعدد، از اهمیت استراتژیکی برخوردار شده است. صنایع خودروسازی، تولید ماشینآلات صنعتی و همچنین بخش ساختوساز و توسعه زیرساختها، وابسته به مصرف فولاد هستند و از این رو، کشورهای بسیاری در تلاشاند تا در تامین این کامودیتی ارزشمند به خودکفایی برسند. تا قبل از آغاز قرن ۲۱، بازار مصرف فولاد عمدتا به کشورهای غربی از جمله اروپا و ایالات متحده آمریکا وابسته بود، اما با تحولات صورتگرفته در کشورهای در حال توسعه به خصوص چین و هندوستان، امروزه این کشورها به قدرتهای بیرقیبی در جهان تبدیل شده که سهم قابل توجهی از بازار مصرف فولاد را در دو دهه اخیر به خود اختصاص دادهاند.
بیش از چند دهه است که بازارهای نوظهور به دلیل پتانسیل بهرهوری بالا در سرمایهگذاری، به مقاصدی جذاب برای اقتصادهای توسعهیافته تبدیل شدهاند. در حالی که بخش قابل توجهی از جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی سالانه به کشورهای بزرگ و با رشد اقتصادی سریع از جمله برزیل، چین و هندوستان وارد میشود و این کشورها به ترتیب ۷، ۵ و ۳ درصد از جریان ورودی سرمایهگذاری مستقیم خارجی را به خود اختصاص میدهند، باید توجه داشت که در برخی اقتصادهای نوظهور کوچک از جمله سنگاپور و هنگکنگ جریان ورودی سرمایهگذاری مستقیم خارجی فراتر نیز رفته است. در واقع موقعیت استراتژیک این کشورها به عنوان دروازههایی تجاری به بازارهای آسیایی منجر شده است تا این کشورها در حال حاضر به تنهایی یکسوم از جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی جهان را به خود اختصاص دهند.
چندین دهه است که تجارت جهانی فراتر از کشورهای پیشرفته، نقش متحولکنندهای در رشد اقتصادهای نوظهور داشته است که البته در خط مقدم این تحولات، چین قرار دارد که پس از پیوستن به سازمان تجارت جهانی (WTO) به بازیگری کلیدی در شبکه تجارت جهانی تبدیل شد. باید توجه داشت افزایش فعالیتهای تجاری در چین نه تنها به توسعه اقتصادی این کشور کمک کرده بلکه فرصتهایی را برای رشد فعالیتهای تجاری در سایر بازارهای نوظهور از جمله هندوستان، برزیل، مکزیک و... نیز فراهم آورده است. آمارها نیز حاکی از هستند که امروزه اقتصادهای نوظهور با شرکت در زنجیره تامین جهانی بیش از ۳۵ درصد از جریان صادرات و ۳۰ درصد از جریان واردات کالا را تشکیل میدهند.
گذار از جوامع کشاورزی به اقتصادهای صنعتی به عنوان تحولی شگرف، ابتدا توسط اقتصادهای توسعهیافته اروپا و ایالات متحده آمریکا و کمی با تاخیر در اقتصادهای در حال توسعه از جمله چین و هندوستان آغاز شده است. در حالی که ورود به عصر هوشمند طی دو دهه گذشته با تکامل پیشرفتهای تکنولوژیکی در اقتصادهای پیشرفته همراه بوده، تقاضای فزاینده برای کالاهای الکترونیکی، اقتصادهای نوظهور را به سمت توسعه فعالیتهای تکنولوژیکی به ویژه از طریق جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) سوق داده است. به طور مثال، اقتصاد نوظهور چین با پیشرفت روزافزون در نوآوری، از بسیاری از اقتصادهای پیشرفته پیشی گرفته و به رهبری جهانی به ویژه در فناوریهای کمکربن تبدیل شده است. به طور مشابه برخی اقتصادهای نوظهور دیگر از جمله هندوستان، برزیل و ویتنام در حال توسعه بخشهای تولید خود با استفاده از پیشرفتهای تکنولوژی هستند.
طی چند دهه گذشته اقتصادهای نوظهور نقشی محوری در اقتصاد جهانی ایفا کردهاند و به عنوان موتور توسعه تکنولوژی و نوآوری، رشد قابل توجهی را برای اقتصاد به ارمغان آوردهاند. پیشبینیها نیز از این موضوع حکایت دارند که بازارهای نوظهور به عنوان بازیگران کلیدی، صحنه اقتصاد جهانی را در آینده هدایت خواهند کرد. به طور مثال، برخی اقتصادهای نوظهور از جمله هندوستان با نرخ رشد متوسط ۵.۹ درصدی به سومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل خواهند شد و برخی اقتصادهای نوظهور دیگر از جمله ویتنام، فیلیپین و ... رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه خواهند کرد. البته اوضاع در کشورهای توسعهیافته کنونی کمی متفاوت است و به نظر میرسد کشورهایی مانند ژاپن، آلمان، فرانسه و ... رشد اقتصادی کندی را پیش روی خود داشته باشند.
گذار از اقتصادهای مبتنی بر کشاورزی به اقتصادهای صنعتی در کشورهای نوظهور، هرچند با تاخیر اما با شتاب بیشتری در مقایسه با اقتصادهای توسعهیافته در مسیر تحقق است. در واقع از آنجایی که اغلب کشورهای توسعهیافته، متنوعسازی ساختار اقتصادی و فعالیتهای خدماتی را در دستور کار خود قرار دادهاند و در حال برونسپاری فعالیتهای تولیدی خود هستند، برخی اقتصادهای نوظهور از جمله چین در کمتر از چند دهه به کارخانه تولید جهان تبدیل شدهاند که همچنان نقش شایان توجهی در زنجیره تامین جهانی ایفا میکنند. بخش عمده فعالیتهای اقتصادی کشورهای توسعهیافته به بخش خدمات تعلق دارد، اما این روند در بازارهای نوظهور بسیار متفاوت است و فعالیتهای تولیدی و خدماتی در این کشورها تقریبا سهمی یکسان از اقتصاد آنها را به خود اختصاص میدهند.
رشد جمعیت و توسعه صنعتیشدن، طی دهههای گذشته موجب رشد تقاضای برق در ایران شده است. گسترش کاربردهای برق در بخشهای مختلف فرایندهای صنعتی و کشاورزی، بهرهوری تولید را تا سطوح قابل توجهی افزایش داده، توسعه و کاربرد فناوریهای پیشرفته را تسهیل کرده و در حوزه خانگی و عمومی نیز، با فراهم آوردن برق مطمئن برای جمعیت، زندگی روزمره را متحول ساخته است. البته با توجه به این که اقتصاد ایران در مسیر برقیشدن با چالشهایی از جمله ناترازی تولید و مصرف مواجه است، بنابراین باید از طریق سرمایهگذاری در توسعه و نوسازی زیرساختهای شبکه برق و توسعه ظرفیت نیروگاههای برق تجدیدپذیر تقاضای فزاینده برق کشور را برآورده کرد. براساس گزارشهای مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۱ تقریبا ۳۱۶.۵ تراوات ساعت برق در ایران مصرف شده که بخشهای صنعتی، خانگی، کشاورزی و عمومی به ترتیب بیشترین مصرفکنندگان برق در کشور بودهاند.
جهان امروز سریعتر و گستردهتر از هر زمان دیگری به سمت برقیشدن حرکت میکند. در حال حاضر به طور متوسط حدود ۲۰ درصد از انرژی جهان به شکل برق تامین میشود و پیشبینیها حاکی از آن هستند که این عدد تا سال ۲۰۵۰ از مرز ۵۰ درصد نیز عبور کند. در سمت مقابل به نظر میرسد روند تحولات حوزه انرژی در مورد ایران سمتوسوی دیگری داشته است. امروز در حالی حدود ۷۰ درصد از انرژی اولیه کشور توسط گاز طبیعی تامین میشود که بخش عمده مصرف این حامل انرژی به کاربردهای سوختی و گرمایشی با بهرهوری و راندمان بسیار پایین تعلق دارد و سهم برق از کل مصرف انرژی کشور حدود ۱۰ درصد است. تصویر کلید و پریز روی جلد، سمبلی از شرایط زیرساختهای برق کشور است که هم از لحاظ میزان توسعهیافتگی و هم راندمان و عملکرد، فاصله قابل ملاحظهای با سطوح مطلوب دارند، موضوعی که موجب شده است ذخایر گاز طبیعی که حکم ثروت ملی بیبدیل کشور را دارند و به بیانی «هستونیست» و بنیان توسعه صنعتی ایران محسوب میشوند با پایینترین سطح بهرهوری به مصرف برسند و بخش عمدهای از مزیتهای ارزشمند کشور عملا هدر برود.
صنعت برق یکی از زیرساختهای حیاتی در توسعه اقتصادی، اجتماعی و صنعتی کشورها به شمار میآید و در شرایطی که جهان به سمت برقی شدن و استفاده گسترده از برق در حوزههای مختلف حرکت میکند، این صنعت از اهمیت دوچندانی برخوردار شده است. صنعت برق یکی از با قدمتترین صنایع در ایران به شمار میآید که در سالهای گذشته عمدتا بر پایه منابع سوخت فسیلی توسعه یافته و نقشی کلیدی در توسعه صنعتی کشور ایفا کرده است. در حالی که امروز ظرفیت نیروگاهی کشور از مرز ۹۴ هزار مگاوات عبور کرده و یکی از بزرگترین شبکههای برق در خاورمیانه به شمار میآید، صنعت برق با چالشهای گلوگاهی بسیاری مواجه شده است، به طوری که در گذار به برقی شدن، این صنعت پاسخگوی نیاز کشور نیست. وابستگی شدید به سوختهای فسیلی، نبود سرمایهگذاری کافی در استخراج گاز طبیعی، راندمان پایین نیروگاهها، ناترازی تولید و مصرف برق و فرسودگی شبکه توزیع و انتقال در کنار سیاستگذاریهای نامناسب جذب سرمایه برای توسعه، برخی از چالشهای صنعت برق محسوب میشوند. به نظر میرسد که تمرکز بر مرتفع کردن این چالشها فرایندی پیچیده و زمانبر و نیازمند سرمایهگذاری هدفمندتری است که این موضوع حرکت در مسیر همگام شدن با تحولات جهانی را دشوار میکند.
همزمان با آغاز و تشدید روند برقیشدن در جهان، موضوع راندمان نیروگاهها، توسعه تکنولوژیکی آنها و نیز کاهش هزینههای سرمایهگذاری به یکی از موضوعات مهم و مورد بحث تبدیل شد. بررسیها نشان میدهد توسعه تکنولوژیها در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر از جمله خورشیدی و بادی، علاوه بر افزایش راندمان این نیروگاهها، از هزینه بهرهبرداری از آنها نیز کاسته و این مسئله به تازگی انگیزه سرمایهگذاران بخش انرژی را در حوزه تجدیدپذیر تقویت کرده است. بر همین مبنا، پیشبینیها حاکی از افزایش میزان سرمایهگذاری در توسعه انرژیهای تجدیدپذیر هستند و بالعکس، برای نیروگاههای فسیلی روندی مبنی بر کاهش سرمایهگذاری دیده میشود.
فولاد جزء لاینفک فرایند برقیشدن جهان است که به طور تاریخی در توسعه و ساخت زیرساختهای الکتریکی از تولید گرفته تا انتقال و توزیع مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر میرسد گسترش بیشتر برقیشدن با تقاضای توسعه زیرساختهای برق قابل اطمینان و پایدار و نیز گسترش ظرفیت نیروگاههای انرژی تجدیدپذیر از جمله انرژی بادی و خورشیدی همراه باشد. با توجه به این که این نیروگاهها به تاسیسات فولادی برای توربینهای بادی و نصب پنلهای خورشیدی نیاز دارند، به نظر میرسد تقاضا برای فولاد در این بخش روندی رو به رشد را سپری کند. به طور مشابه در بخش خودرو، تغییر به سمت خودروهای الکتریکی، مصرف قابل توجهی از فولاد را به دنبال داشته است. همانطور که کشورهای بیشتری در جهان در مسیر برقیشدن قرار میگیرند، مقادیر بیشتری فولاد در صنعت خودروسازی به مصرف برسد.