مشاهده بیشتر
در میان تحولات صورتگرفته در دنیا طی دهههای اخیر، ظهور هوش مصنوعی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین تکنولوژیها در زندگی بشر، روندهای مختلفی نظیر صنایع تولید و بازار مصرف فلزات را دستخوش تغییرات قابل توجهی کرده و در این میان، مس به سبب ماهیت رسانایی برق و گرما، از اهمیت مضاعفی برخوردار شده است. البته باید گفت که رابطه هوش مصنوعی با زنجیره ارزش مس یک رابطه دوطرفه است؛ به این معنا که همانقدر که ابزارهای هوش مصنوعی موجب تسریع روند تولید و افزایش بهرهوری در معادن و صنایع مس میشوند، بسترهای پیادهسازی این الگوریتمها نیز برای پردازش اطلاعات و انتقال دادهها، به این فلز حیاتی نیازمند هستند. به عبارتی، گسترش کاربردهای هوش مصنوعی در حوزههای مختلف، افزایش تقاضا برای فلز مس را در پی دارد و در مقابل، این تکنولوژی نیز با الگوریتمهای هوشمندانه، به تولید بیشتر و عرضه محصولات باکیفیتتر کمک میکند.
پیشرفت هوش مصنوعی در دهه اخیر زمینهساز تحولات و شکلگیری روندهای مختلفی بوده است. روند تحولات زنجیرههای ارزش فلزاتی همچون فولاد و آلومینیوم از جمله موضوعاتی هستند که متاثر از فناوری هوش مصنوعی دچار تغییر و دگرگونی شدهاند. ابزارهای مبتنی بر این فناوری از یک سو، با افزایش میزان تولید، بهرهوری و سرعت کار و همچنین با کاهش هزینهها و میزان مصرف انرژی نقش مهمی در تکامل صنایع فلزی و بازار آنها ایفا میکنند. از سوی دیگر، بهکارگیری این ابزارها در راستای بهبود کیفیت تولید و برخورداری از مزایای آنها نیازمند مصرف فولاد و آلومینیوم است که در ساخت تجهیزات و سختافزارهای اجراکننده الگوریتمها به کار میروند. بنابراین میتوان گفت هر دو حوزه با تاثیرات متقابلی که بر هم دارند، میتوانند مسیر حرکت جهان و سایر روندهای اقتصادی، صنعتی و ... را با خود همسو کنند.
هوش مصنوعی در قالب فناوری هوشمند و تحولآفرینی که همچون رکنی سرنوشتساز در گستره صنعت انرژی رخ نموده، با نفوذی گسترده و چندلایه در ابعاد گوناگون تولید، توزیع و بهینهسازی مصرف، در مسیر دگرگونی ساختاری این عرصه گام برداشته است؛ گامی که افزون بر گشودن افقهای تازهای از کارآمدی و پایداری در این حوزه، با چالشهای امنیتی و مخاطرات سایبری نیز دستوپنجه نرم میکند. در این میان، کشورهایی همچون آمریکا، چین، آلمان، هندوستان و حتی مناطق کمتر توسعهیافتهای مانند خاورمیانه و آفریقا، هر یک با رویکردهایی ویژه در تلاشاند تا از ظرفیتهای هوش مصنوعی برای بهبود مدیریت انرژی و ارتقای بهرهوری استفاده کنند، به نحوی که هر کدام در روند رشد چشمگیر بازار این فناوری در حوزه انرژی تا سال ۲۰۳۲، نقشی انکارناپذیر خواهند یافت. واکاوی تحولات پیشرو، چالشهای بنیادین و فرصتهای نوظهور در این عرصه، تصویری دقیق و جامع را از مسیر خلق آیندهای سبز و پایدار ارائه میدهد.
در عصری که بازاندیشی در کارکردها و پایداری زیستمحیطی سنگبنای پیشروی در بخش معدن به شمار میآید، هوش مصنوعی همچون نیرویی جهتبخش و همهجانبه وارد عمیقترین لایههای این صنعت شده و از درون، سازوکارهای بهرهبرداری، ایمنی و زیستمحیطی را دستخوش تحولاتی بنیادین کرده است؛ تحولاتی که نه فقط در فناوریهای تحلیلی و دادهمحور، بلکه در روندهای سرمایهگذاری، رقابتهای ژئوپلیتیک و نیاز فزاینده به پاسخگویی به الزامات زیستمحیطی نیز معنا مییابند. بررسی این روند در دل خود، مسیر توسعه شرکتهای پیشگامی را روایت میکند که با جسارت تمام به استقبال این تحولات فناورانه رفته و پرده از چالشها، مقاومتها و پیچیدگیهایی برمیدارد که در مسیر ادغام این فناوری با بخش معدن رخ نمودهاند. آمارهای جهانی، روندهای نوآورانه، سهم مناطق مختلف، نقش بازیگران صنعتی و تحولات آتی بازار همچون قطعاتی از یک پازل بزرگ کنار هم قرار گرفتهاند تا تصویری روشن، جامع و تحلیلی را از آینده حوزهای ترسیم کنند که در افقهای پیشرو، بیش از سیستمهای مکانیکی بر واحدهای پردازش هوشمند استوار خواهد بود.
هوش مصنوعی مفهومی است که در طول دهههای اخیر مورد توجه و تحقیق قرار گرفته و به یک ابزار کاربردی و مهم برای پاسخ به پرسشها، حل چالشها و معضلات و خلق مسیرهای نوآورانه در حوزههای مختلف تبدیل شده است. تکنولوژیهای مبتنی بر هوش مصنوعی در زمینههای پزشکی و سلامت، تولید صنعتی و معدنی، آموزش، امور مالی، امنیت سایبری، انرژیهای پاک و ...، در دهه اخیر زمینهساز تحولات چشمگیری شدند. این تحولات، از طریق تسهیل امور، افزایش دقت، سرعت، کیفیت و همچنین کاهش هزینهها، مسیر حرکت و رویکردهای اتخاذی جوامع را تا به امروز تحت تاثیر قرار دادهاند؛ تاثیری که انعکاس آن را در بهبود نسبی سبک زندگی انسانها و ارتقای سطوح رفاه اجتماعی میتوان دید.
در عصری که سرعت تحول فناوری از ظرفیت واکنش سیاستگذاران اقتصاد نیز پیشی گرفته، ورود بیمحابای هوش مصنوعی به بطن صنایع گوناگون، نهتنها قواعد بازار کار جهانی را از نو تعریف کرده، بلکه موازنههای دیرپای میان تولید، بهرهوری و اشتغال را نیز در معرض دگرگونیهایی عمیق و گاه برگشتناپذیر قرار داده است. از تاثیر این فناوری بر رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای پیشرفته و نوظهور گرفته تا بازتابهای نابرابر آن بر نرخ بیکاری در اقشار و جغرافیاهای مختلف، آنچه پیش روی ماست، فراتر از نوآوری و یک بازآرایی ساختاری است که اقتصاد قرن بیستویکم را بازنویسی میکند. به عبارتی، این تحول نهتنها چارچوبی تازه را برای نقش و جایگاه لایههای مختلف اشتغال و سهم صنایع در رشد GDP ترسیم میکند، بلکه سیاستگذاران اقتصادی را نیز به واکنشی سنجیده، دقیق و بر پایه دادههای آیندهنگر فرامیخواند، چراکه غفلت از فهم عمق این تغییر، بیتردید به شکافهای اجتماعی و اقتصادی ابعادی تازه خواهد بخشید.
ظهور و توسعه تکنولوژی هوش مصنوعی، یکی از تحولات بنیادین عصر مدرن امروز به شمار میآید که با دگرگونسازی ساختارهای تولید و خدمات، اقتصاد جهانی را وارد مرحله جدیدی کرده است. این تکنولوژی با افزایش بهرهوری، کاهش هزینهها و خلق فرصتهای نوین اقتصادی، مزیتها و رقابتپذیری کشورها را بازتعریف میکند. در ایران نیز، بهرهگیری هوشمندانه از این فناوری میتواند به رشد بهرهوری، کاهش وابستگی به منابع سنتی و ایجاد فرصتهای جدید اقتصادی منجر شود. در بخش معدن و صنایع معدنی و فلزی نیز با توجه به ماهیت و نوع فعالیتها، بهکارگیری ابزارهای هوش مصنوعی در حوزههای مختلف اعم از اکتشاف و استخراج معدنی و تولید محصولات فلزی به عنوان یک الزام برای ارتقای بهرهوری و حفظ توان رقابت در بازارهای داخلی و بینالمللی مطرح است. با این حال، این صنعت امروز با چالشهای بزرگی در زمینه زیرساختهای فناورانه و دسترسی به تکنولوژیهای روز مواجه است که روند توسعه و تعالی آن را کند میکند. تصویر «آچار فرانسه» روی جلد نیز نمادی از همین شکاف فناوری و تجهیزات قدیمی است که نشان میدهد بدون جهشی فناورانه، تداوم این وضعیت میتواند به کاهش تدریجی توان رقابت ایران در عرصه بینالمللی بینجامد. طبعا گذر از این شرایط، مستلزم ایجاد یک جهش فناورانه با تکیه بر ابزارهای هوش مصنوعی است تا به این ترتیب زمینه مناسبی برای «کندوکاو» عمیقتر در ظرفیتها و پتانسیلهای کشور برای شکلدهی به آیندهای هوشمند و پایدار فراهم آید.
با گسترش بیسابقه فناوریهای هوشمند و حرکت به سوی دنیایی که در آن هوش مصنوعی نهتنها به رکن اساسی زیرساختهای مدرن بدل شده، بلکه در پیکره توسعه اقتصادی و تحول دیجیتال نیز رخنه کرده است، ضرورت تحلیل فرصتها و چالشهای این عرصه به شکلی بیچونوچرا برجسته میشود، چراکه همزمان با پیشرفتهای حیرتانگیز در بهرهوری سیستمها، ایجاد شبکههای هوشمند و یکپارچه، چالشهای نوینی همچون مدیریت دادههای کلان، ارتقای ایمنی سایبری در برابر تهدیدات پیچیده و مهار پیچیدگیهای فنی، معضلاتی گریزناپذیر را برای سرمایهگذاران و سیاستگذاران به بار آوردهاند. در سوی دیگر این معادله، رشد چشمگیر و پرشتاب بازار زیرساختهای هوش مصنوعی نمایان است که در سال ۲۰۲۳ به ارزش خیرهکننده ۳۸ میلیارد دلار رسید؛ پدیدهای که حکایت از عزم راسخ و تلاش بیوقفه دولتها، شرکتها و ارائهدهندگان خدمات ابری در جهت توسعه و بهرهبرداری از ظرفیتهای نوظهور دیجیتال دارد. این ظرفیتها در پرتو مشارکتهای استراتژیک و بهرهگیری از زیرساختهای پیشرفته، نهتنها به ارتقای رقابتپذیری در عرصه جهانی انجامیده است، بلکه چشماندازی روشن از آیندهای هوشمند، پیچیده و پرچالش را ترسیم کرده است که با مدیریت هوشمندانه و اتخاذ راهبردهای نوآورانه، میتواند به نقطه عطفی در تحول زیرساختهای مدرن بدل شود.
هوش مصنوعی همچون انقلابی فناورانه به گونهای بیسابقه الگوهای جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی و سرمایهگذاری خطرپذیر را دستخوش دگرگونی کرده و با شکستن ساختارهای پیشین و ایجاد قطبهای نوظهور فناوری به ویژه در سیلیکونولی، پکن و پاریس، مسیر سرمایههای کلان را به سوی خود معطوف ساخته است. این روند، نهتنها قطبهای دیرینهای را با چالشی دشوار در جذب سرمایه مواجه کرده، بلکه با ایجاد همگرایی میان قدرتهای فناوری، سیستمهای نوآوری را به شیوهای نوین سازماندهی کرده است؛ جریانی که ضمن تسریع در رشد درآمدی استارتآپهای هوش مصنوعی و تمرکز سرمایهگذاریهای کلان در تعداد محدودی از شرکتها، به سبب رویکرد همسوی سرمایهگذاران و ورود شرکتهای بزرگ فناوری به این عرصه با چالشهای پایداری بلندمدت، مسائل اخلاقی، مصرف انرژی و ضرورت یافتن جایگاههای خاص در رقابت با بازیگران بزرگ نیز دستوپنجه نرم میکند. با این همه، مهاجرت بنیانگذاران استارتآپها به کانونهای اصلی سرمایهگذاری و تداوم رقابت میان شرکتهای پیشرو، همچنان بر پیچیدگیهای این مسیر افزوده و دولتها را به بازاندیشی در سیاستهای خود برای بهرهبرداری از فرصتهای سرمایهگذاری در حوزه هوش مصنوعی وا داشته است.