مشاهده بیشتر
هوش مصنوعی در قالب فناوری هوشمند و تحولآفرینی که همچون رکنی سرنوشتساز در گستره صنعت انرژی رخ نموده، با نفوذی گسترده و چندلایه در ابعاد گوناگون تولید، توزیع و بهینهسازی مصرف، در مسیر دگرگونی ساختاری این عرصه گام برداشته است؛ گامی که افزون بر گشودن افقهای تازهای از کارآمدی و پایداری در این حوزه، با چالشهای امنیتی و مخاطرات سایبری نیز دستوپنجه نرم میکند. در این میان، کشورهایی همچون آمریکا، چین، آلمان، هندوستان و حتی مناطق کمتر توسعهیافتهای مانند خاورمیانه و آفریقا، هر یک با رویکردهایی ویژه در تلاشاند تا از ظرفیتهای هوش مصنوعی برای بهبود مدیریت انرژی و ارتقای بهرهوری استفاده کنند، به نحوی که هر کدام در روند رشد چشمگیر بازار این فناوری در حوزه انرژی تا سال ۲۰۳۲، نقشی انکارناپذیر خواهند یافت. واکاوی تحولات پیشرو، چالشهای بنیادین و فرصتهای نوظهور در این عرصه، تصویری دقیق و جامع را از مسیر خلق آیندهای سبز و پایدار ارائه میدهد.
پراکندگی نامتوازن پتانسیلهای کشاورزی و غذایی موجب میشود تا هر ساله سهم قابل توجهی از تجارت جهانی به محصولات صنایع غذایی و آشامیدنی اختصاص یابد. آمار تجارت این محصولات، به دنبال رشد جمعیت جهان و گسترش تنوع این محصولات، دائما در حال افزایش است. ایران از پتانسیلهای غذایی و کشاورزی متنوع و قابل توجهی برخوردار است. با این حال، کماکان در سالهای اخیر حجم قابل توجهی از محصولات غذایی و آشامیدنی به کشور وارد میشود، مسئلهای که سبب میگردد با توجه به کاربرد فولاد و آلومینیوم در بستهبندی این محصولات، سالانه میزان قابل ملاحظهای از این فلزات به صورت غیرمستقیم وارد کشور شود.
در ماهها و سالهای اخیر، واردات لوازم خانگی یکی از مهمترین مباحث بوده است. عدهای بر این باورند که ممنوعیت یا محدودیت واردات این محصولات میتواند زمینه مناسبی برای رونق و پیشرفت صنعت لوازم خانگی کشور باشد، صنعتی که در سالهای اخیر، به رغم تمامی چالشها، توانسته است در مسیر توسعه و ترقی حرکت کند. در سمت مقابل، عدهای نیز معتقدند که با ممنوعیت واردات لوازم خانگی و از بین رفتن عنصر رقابت در بازار داخلی این محصولات، صنعت لوازم خانگی مسیری مشابه صنعت خودرو را خواهد پیمود. با این حال، نگاهی به آمار واردات لوازم خانگی برقی کشور نشان میدهد که ارزش واردات این محصولات در سالهای اخیر کاهش یافته است که بخشی از این مسئله را میتوان با کاهش قدرت خرید مردم و نیز ارتقای توان تولیدکنندگان داخلی برای تامین نیاز مردم توجیه کرد. در هر صورت، واردات لوازم خانگی، با توجه به آنکه فلزات اساسی ماده اولیه ساخت آنها به شمار میآیند، موجب میشود تا سالانه حجم قابل توجهی از فلزات به شکل غیرمستقیم وارد کشور شود.
پیشرفت هوش مصنوعی در دهه اخیر زمینهساز تحولات و شکلگیری روندهای مختلفی بوده است. روند تحولات زنجیرههای ارزش فلزاتی همچون فولاد و آلومینیوم از جمله موضوعاتی هستند که متاثر از فناوری هوش مصنوعی دچار تغییر و دگرگونی شدهاند. ابزارهای مبتنی بر این فناوری از یک سو، با افزایش میزان تولید، بهرهوری و سرعت کار و همچنین با کاهش هزینهها و میزان مصرف انرژی نقش مهمی در تکامل صنایع فلزی و بازار آنها ایفا میکنند. از سوی دیگر، بهکارگیری این ابزارها در راستای بهبود کیفیت تولید و برخورداری از مزایای آنها نیازمند مصرف فولاد و آلومینیوم است که در ساخت تجهیزات و سختافزارهای اجراکننده الگوریتمها به کار میروند. بنابراین میتوان گفت هر دو حوزه با تاثیرات متقابلی که بر هم دارند، میتوانند مسیر حرکت جهان و سایر روندهای اقتصادی، صنعتی و ... را با خود همسو کنند.
در عصری که سرعت تحول فناوری از ظرفیت واکنش سیاستگذاران اقتصاد نیز پیشی گرفته، ورود بیمحابای هوش مصنوعی به بطن صنایع گوناگون، نهتنها قواعد بازار کار جهانی را از نو تعریف کرده، بلکه موازنههای دیرپای میان تولید، بهرهوری و اشتغال را نیز در معرض دگرگونیهایی عمیق و گاه برگشتناپذیر قرار داده است. از تاثیر این فناوری بر رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای پیشرفته و نوظهور گرفته تا بازتابهای نابرابر آن بر نرخ بیکاری در اقشار و جغرافیاهای مختلف، آنچه پیش روی ماست، فراتر از نوآوری و یک بازآرایی ساختاری است که اقتصاد قرن بیستویکم را بازنویسی میکند. به عبارتی، این تحول نهتنها چارچوبی تازه را برای نقش و جایگاه لایههای مختلف اشتغال و سهم صنایع در رشد GDP ترسیم میکند، بلکه سیاستگذاران اقتصادی را نیز به واکنشی سنجیده، دقیق و بر پایه دادههای آیندهنگر فرامیخواند، چراکه غفلت از فهم عمق این تغییر، بیتردید به شکافهای اجتماعی و اقتصادی ابعادی تازه خواهد بخشید.
در عصری که بازاندیشی در کارکردها و پایداری زیستمحیطی سنگبنای پیشروی در بخش معدن به شمار میآید، هوش مصنوعی همچون نیرویی جهتبخش و همهجانبه وارد عمیقترین لایههای این صنعت شده و از درون، سازوکارهای بهرهبرداری، ایمنی و زیستمحیطی را دستخوش تحولاتی بنیادین کرده است؛ تحولاتی که نه فقط در فناوریهای تحلیلی و دادهمحور، بلکه در روندهای سرمایهگذاری، رقابتهای ژئوپلیتیک و نیاز فزاینده به پاسخگویی به الزامات زیستمحیطی نیز معنا مییابند. بررسی این روند در دل خود، مسیر توسعه شرکتهای پیشگامی را روایت میکند که با جسارت تمام به استقبال این تحولات فناورانه رفته و پرده از چالشها، مقاومتها و پیچیدگیهایی برمیدارد که در مسیر ادغام این فناوری با بخش معدن رخ نمودهاند. آمارهای جهانی، روندهای نوآورانه، سهم مناطق مختلف، نقش بازیگران صنعتی و تحولات آتی بازار همچون قطعاتی از یک پازل بزرگ کنار هم قرار گرفتهاند تا تصویری روشن، جامع و تحلیلی را از آینده حوزهای ترسیم کنند که در افقهای پیشرو، بیش از سیستمهای مکانیکی بر واحدهای پردازش هوشمند استوار خواهد بود.
تامین انرژی، یکی از مهمترین مسائل روز جهان است. در این راستا، خطوط لوله انتقال نفت خام و گاز طبیعی از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. مجموع طول خطوط انتقال نفت و گاز در جهان به حدود یک میلیون و ۸۲۸ هزار کیلومتر میرسد که بالغ بر سهچهارم آنها مربوط به انتقال گاز هستند. حیاتیترین خطوط لوله انتقال نفت و گاز جهان در میانه روسیه و اروپا و همچنین منطقه خاورمیانه قرار دارند که از جمله مهمترین آنها میتوان به خط لوله انتقال گاز طبیعی یامال اروپا و همچنین «Nord Stram» و همچنین خط لوله انتقال نفت خام «Druzhba» اشاره کرد. آمارها حاکی از آن است که چین و هندوستان در سالهای اخیر در توسعه خطوط لوله انتقال نفت خام و گاز طبیعی در مقیاس جهانی پیشتاز بودهاند. بر اساس آخرین گزارشهای ارائهشده، طول پروژههای خط لوله انتقال نفت و گاز در دست ساخت چین و هندوستان به ترتیب حدود ۳۰ هزار و ۷۵۳ کیلومتر و ۱۶ هزار و ۹۱۳ کیلومتر است که برآورد میشود مجموعا معادل ۶۰.۴ درصد از طول کل پروژههای در دست ساخت انتقال نفت و گاز در جهان باشد.
تکنولوژی هوش مصنوعی با الگوریتمهای مبتنی بر یادگیری ماشین، بهرهوری در زنجیره تامین فلزات حیاتی را بهبود میبخشد. این فناوری علاوه بر برخورداری از دقت بالا در اکتشاف ذخایر معدنی، مدتزمان عملیات اکتشاف را به حداقل میرساند و با پیشبینی زمان تعمیر تجهیزات، از خاموشیهای طولانی و پرهزینه جلوگیری میکند و منجر به افزایش ایمنی در محیط کاری معدن میشود. هوش مصنوعی با بهینهسازی فرایندهای تولید و تنظیم مولفههای مختلف در واکنشهای متالورژیکی، در تولید محصول باکیفیتتر و کاهش مصرف انرژی و زمان تولید تاثیر به سزایی دارد. متقابلا، زنجیره تامین عناصر حیاتی نیز به طور غیرمستقیم اما قابل ملاحظهای روند پیشرفت و توسعه تکنولوژی هوش مصنوعی را تحتالشعاع قرار میدهد. این عناصر با کاربردهای مهمی که در مراکز پردازش، انتقال و ذخیرهسازی دادهها دارند، محور اصلی در توسعه تکنولوژی هوش مصنوعی تلقی میشوند و بنابراین تغییر در میزان عرضه و اختلال در زنجیره تامین آنها، به قیمت کاهش عملکرد و بروز اختلالات پردامنه در بسیاری از حوزههای دیگر تمام خواهد شد.
صنعت کشاورزی یکی از زیرساختهای مهم اقتصادی کشورها به شمار میرود. تجربه نشان داده است که بهرهگیری از سیستمهای مکانیزه در بخش زراعت و تجهیزات مناسب در سایر بخشهای صنعت کشاورزی نقش بسزایی را در توسعه این بخش ایفا میکند. با توجه به رشد جمعیت و پیشرفتهای سریع تکنولوژی، تجهیزات و ماشینآلات صنعت کشاورزی نیز به سرعت متحول میشود و همواره تجهیزات جدیدتری برای سهولت در انجام فعالیتهای کشاورزی، دامپروری، پرورش آبزیان و جنگلداری مورد استفاده قرار میگیرد. در ساخت واحدهای پرورش حیوانات، تجهیزات، ماشینآلات و ملزومات کشاورزی، فلزات نقش پررنگی را ایفا میکنند. ویژگیهایی نظیر استحکام و مقاومت در برابر خوردگی، ضربه و سایش موجب شدهاند تا فلزات در این بخش مورد توجه قرار بگیرند که این مسئله از جنبههای مختلفی بر بازار فلزات کشور اثرگذار است.
از زمان حفر نخستین چاه نفتی در سال ۱۲۸۷ تا کنون، برخی زیرساختهای صنعت نفت و گاز در کشور علیرغم تمامی محدودیتهای بینالمللی، پیشرفت قابل توجهی را تجربه کرده است. طبق آمارهای ارائهشده، حوزه اکتشاف و حفاری به منظور توسعه میادین جدید نفتی و گازی، از عملکرد مناسبی برخوردار نبوده، در حالی که وضعیت حفاریهای تعمیراتی و تکمیلی نسبتا با ثبات بوده است. مجموع طول خطوط لوله انتقال نفت و گاز کشور حدود ۱۷ هزار کیلومتر گزارش شده که تقریبا معادل ۱.۳ درصد از طول کل خطوط لوله انتقال نفت و گاز جهان است. همچنین، ایران از ۵ پایانه نفتی و گازی در مناطق شمالی و جنوبی کشور برخوردار است که این مسئله ضمن ایجاد پویایی برای بخش انرژی کشور، امکان بهرهبرداری از فرصت سوآپهای نفتی و گازی را فراهم آورده است.
گسترش زنجیرههای ارزش جهانی (GVCs) در طول چند دهه گذشته به رشد چند برابری فعالیتهای اقتصادی و تجاری جهان کمک کرده و بسیاری از کشورها را بر آن داشته است تا با تکیه بر پتانسیل تولید و افزایش نرخ مشارکت در زنجیرههای ارزش جهانی جایگاه خود را در صحنه اقتصاد جهان ارتقا ببخشند. در گذشته ایالات متحده آمریکا در کنار سایر اقتصادهای غربی پیشرفته اروپا و ژاپن به عنوان کشورهای پیشرو، زنجیرههای ارزش جهانی را هدایت میکردند. با این حال و در طول چند دهه گذشته با حضور چشمگیر برخی اقتصادهای نوظهور در بازارهای بینالمللی این روند به سمت کشورهایی مانند چین، هندوستان، ویتنام و ... متمایل شده است و این کشورها به طور مداوم تلاش میکنند تا از طریق ارتقای شبکههای تولید خود در زنجیرههای ارزش جهانی ایفای نقش کنند.