مشاهده بیشتر
روند کربنزدایی از صنایع آلاینده، بسیاری از فرایندهای تولید فعلی را به چالش کشیده است. زنجیره ارزش صنعت آلومینیوم در حالی با انتشار سالانه حدود یک میلیارد تن گازهای گلخانهای در رده آلایندهترین صنایع جهان قرار دارد که محصولات آلومینیومی نقش کلیدیای در بخش صنعت بر عهده دارند. از این رو، کربنزدایی از زنجیره ارزش آن بسیار حائز اهمیت است. مروری بر گزارشهای ارائهشده نشان میدهد، حداقل تا سال ۲۰۳۰، تقاضای سبز آلومینیوم با سرعت بسیاری بالایی رشد خواهد کرد و سهم آن از کل تقاضای آلومینیوم از حدود ۵ درصد در سال ۲۰۲۰، به حدود ۱۹ درصد در سال ۲۰۳۰ خواهد رسید. آمارهای مربوط به روند کربنزدایی در صنعت آلومینیوم نیز بیانگر آن است که در این صنعت ظرفیت کاهش انتشار گاز دیاکسید کربن تا سقف ۹۲ درصد وجود دارد. طبق سناریوی «۱.۵ درجه سانتیگراد» تقاضای کارخانههای ذوب آلومینیوم در مقیاس جهانی تا سال ۲۰۵۰ رشد ۲.۶ درصدی را نسبت به امروز تجربه خواهد کرد و به حدود یک هزار تراوات ساعت میرسد. در این سال حدود ۵۲.۵ درصد از تقاضای مذکور از محل منابع کمآلاینده تامین خواهد شد و میزان آلایندگی ناشی از سوختهای فسیلی نیز با بهکارگیری سیستمهای جمعآوری کربن، کنترل خواهند شد.
از زمان شکلگیری موجهای انقلاب صنعتی در جهان، فعالیتهای مرتبط با اکتشاف و استخراج نفت خام و گاز طبیعی از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. تا کنون حدود ۶ هزار و ۸۵۷ میدان گازی و ۹ هزار و ۲۸۰ میدان نفتی در مناطق مختلف جهان (اعم از خشکی و دریاها) به ثبت رسیده است. تا حدود ۴ دهه پیش، تولید نفت خام و گاز طبیعی عمدتا از منابع متعارف در خشکی صورت میگرفت. در سال ۱۹۸۰، تقریبا ۷۰ درصد نفت جهان از منابع متعارف (و تقریبا ۵ درصد از منابع نامتعارف) میادین نفتی واقع در خشکی به دست آمد. در این سال، حدود ۸۷.۳ درصد گاز طبیعی جهان نیز از منابع متعارف میادین گازی در خشکی و مابقی از میادین فراساحلی به دست آمد. بر اساس آخرین گزارشهای ارائهشده، جهان به سمت بهرهبرداری هر چه بیشتر از منابع نامتعارف و همچنین افزایش تولید از میادین فراساحلی رفته است. پیشبینی میشود تا در افق ۲۰۵۰، این روند ادامهدار باشد و سهم منابع نامتعارف از تولید کل نفت خام و گاز طبیعی در جهان به ترتیب به حدود ۲۷ درصد و ۳۳ درصد برسد.
از صنعت تولید لوازم الکترونیک مصرفی، میتوان به عنوان بخشی بسیار رقابتی و به سرعت در حال توسعه یاد کرد که طیف متنوعی از محصولات از جمله گوشیهای هوشمند، لپتاپ، تبلت، تلویزیون، دوربین، کنسولهای بازی و ... را در برمیگیرد. با پیشرفتهای فناوری که منجر به نوآوری مداوم و توسعه محصول میشود، شرکتهای تولیدکننده لوازم الکترونیکی مصرفی، جلوتر از روندها قدم برداشتهاند و پاسخگوی تقاضای در حال تغییر مصرفکنندگان بودهاند. آمارها حاکی از آن است که فروش صنایع لوازم الکترونیکی مصرفی در سال ۲۰۲۲ عدد ۱.۰۶ تریلیون دلاری را به ثبت رسانده است، اما حرکت در مسیر دیجیتالی شدن از دستیابی به چشماندازی در حال تحول و تجربه عدد ۱.۲ تریلیون دلاری در سال ۲۰۲۸ خبر میدهد.
جنگهای اقتصادی از جمله مهمترین رویدادهایی هستند که در دهههای گذشته به شدت بر زنجیرههای تامین جهانی تاثیر گذاشتهاند. در این میان، صنعت و بازار فولاد از رخداد منازعات اقتصادی بینصیب نبوده و در برهههای مختلف، رفتار نسبتا مشابهی را از خود نشان دادهاند. تحریمهای اقتصادی علیه روسیه در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، تاثیر منفی قابل توجهی بر تولید ناخالص داخلی و صنعت فولاد جهان از خود به جا گذاشت، به طوری که میزان تولید فولاد در مقیاس جهانی حدود ۲.۳ درصد کاهش پیدا کرد. جنگ تجاری میان ایالات متحده آمریکا و چین در سال ۲۰۱۸، تاثیر چندانی بر صنعت فولاد در جهان نگذاشت که از جمله دلایل آن میتوان به سهم بیش از ۵۰ درصدی چین از صنعت فولاد جهان و اتکای تقریبا ۱۰۰ درصدی سیاستهای اقتصادی این کشور به بازارهای داخلی خود اشاره کرد.
نقشی که صنایع معدنی در زنجیرههای تامین دارند، سبب شده است تا سرمایهگذاری در این زمینه از اهمیت ویژهای برخوردار شود. در این میان، در صنایع فولاد و آلومینیوم به دلیل حجم تولید و دامنه گسترده تقاضا، طی سالهای گذشته پروژهای متعددی با صرف دهها میلیارد دلار مخارج سرمایهای اجرایی شدهاند. شرکتهای آرسلورمیتال و شوگانگ پکن در سال ۲۰۲۳ به ترتیب ۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار و ۵۷۴ میلیون دلار در تولید فولاد سرمایهگذاری کردهاند. شرکتهای آلومینیوم چین و هونگکیائوگروپ که از جمله بزرگترین تولیدکنندگان آلومینیوم در جهان به حساب میآیند در سال ۲۰۲۳ به ترتیب حدود ۹۳۴ میلیون دلار و ۸۵۵ میلیون دلار در تولید آلومینیوم سرمایهگذاری کردهاند.
ریسکهای ژئوپلیتیکی به یکی از عارضههای پر تکرار در فضای اقتصاد جهانی تبدیل شدهاند، به طوری که هر از چندگاهی بازارهای مختلف را در مقیاسهای محلی و جهانی تحتالشعاع قرار میدهند. بررسیها نشان میدهد که از ابتدای سال ۱۹۷۱ تا کنون، هر بار که ریسکهای ژئوپلیتیکی بروز کردهاند، بازار فلزات گرانبها به نحوی متفاوت از خود واکنش نشان دادهاند. به عنوان نمونه طی سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۰، تحت تاثیر ریسکهای ژئوپلیتیکی در منطقه خاورمیانه، قیمت جهانی طلا و نقره به صورت قابل ملاحظهای افزایش پیدا کرد، به طوری که در سالهای بعد علیرغم آن که همچنان سایه ریسکهای ژئوپلیتیکی (به دلیل جنگ میان ایران و عراق) بر اقتصاد وجود داشت، بازار فلزات گرانبها در رکود به سر میبرد. در سالهای اخیر که روند «De-Globalization» در جهان شکل گرفته، اعتقاد بر این است که تنش میان کشورها در سالهای پیشرو افزایش مییابد؛ موضوعی که سبب شده است تا تقاضا برای طلا به خصوص از سوی بانکهای مرکزی، افزایش قابل ملاحظهای پیدا کند و قیمت این کامودیتی به اوج خود در سال ۱۹۸۰ بسیار نزدیک شود.
رشد اقتصادی جهان با بهرهبرداری از منابع طبیعی گرهخورده است. البته باید توجه داشت که تقاضای بیحدوحصر بشر برای استخراج و بهرهبرداری از منابع تنها در طول چند دهه گذشته جهان را با بحران کمبود منابع مواجه کرده است، به طوری که پیشبینیها حاکی از آن هستند که بسیاری از منابع طبیعی جهان طی دهههای آتی به پایان خود نزدیک میشوند. اگرچه تاثیر ناشی از بحران کمبود منابع در اقتصادهای توسعهیافته و دارای منابع محدود کمتر است با این حال به نظر میرسد پیامدهای جبرانناپذیری برای اقتصادهای در حال توسعه و متکی به منابع طبیعی برجای بگذارد.
سلاحهای هستهای به عنوان یکی از تهدیدآمیزترین دستاوردهای بشر از همان روزهای اولیه معرفی در اواسط قرن بیستم در جهان (بمباران هستهای هیروشیما) سروصدا به پا کرد و با وجود اقدامات سازمانهای صلح جهانی برای جلوگیری از گسترش بیشتر آن در جهان، امروز به عصای قدرت و تهدیدات نظامی ۹ کشور جهان از جمله ایالات متحده آمریکا، چین، روسیه و ... تبدیل شده است که با نقض پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، به طور مستمر فعالیتهای هستهای خود را دنبال میکنند. براساس آمارها سالانه بیش از ۹۱ میلیارد دلار توسط قدرتهای هستهای جهان برای نوسازی و گسترش زرادخانههای هستهای هزینه میشود که بیش از نیمی از آن تنها به ایالات متحده آمریکا تعلق دارد.
گذار از جوامع کشاورزی به اقتصادهای صنعتی به عنوان تحولی شگرف، ابتدا توسط اقتصادهای توسعهیافته اروپا و ایالات متحده آمریکا و کمی با تاخیر در اقتصادهای در حال توسعه از جمله چین و هندوستان آغاز شده است. در حالی که ورود به عصر هوشمند طی دو دهه گذشته با تکامل پیشرفتهای تکنولوژیکی در اقتصادهای پیشرفته همراه بوده، تقاضای فزاینده برای کالاهای الکترونیکی، اقتصادهای نوظهور را به سمت توسعه فعالیتهای تکنولوژیکی به ویژه از طریق جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) سوق داده است. به طور مثال، اقتصاد نوظهور چین با پیشرفت روزافزون در نوآوری، از بسیاری از اقتصادهای پیشرفته پیشی گرفته و به رهبری جهانی به ویژه در فناوریهای کمکربن تبدیل شده است. به طور مشابه برخی اقتصادهای نوظهور دیگر از جمله هندوستان، برزیل و ویتنام در حال توسعه بخشهای تولید خود با استفاده از پیشرفتهای تکنولوژی هستند.
توسعه فعالیتهای صنعتی در برخی نقاط جهان از جمله ایالات متحده آمریکا وکشورهای اروپایی حتی با وجود سهم اندک این کشورها از جمعیت جهانی منجر به انتشار مقادیر قابل توجهی از کربن شد، با این حال این روند با ظهور برخی کشورهای در حال توسعه مانند چین و هندوستان تغییر کرد. اگرچه شاید به نظر برسد که تداوم کندی نرخ رشد جمعیت جهان مقادیر انتشار کربن را کاهش خواهد داد، اما از آنجایی که رشد جمعیت به تنهایی عامل اصلی انتشار آلایندهها نبوده است، کندی نرخ رشد جمعیت نیز راه حل اصلی برای کنترل و مقابله با تغییرات آبوهوایی جهان نخواهد بود و این امر مستلزم ارائه رویکردی پایدار از جمله تامین تقاضای انرژی از طریق منابع انرژی تجدیدپذیر است.
توسعه کسبوکارها و سرمایهگذاری روی پروژههای مختلف، دوران گذار از نسل قدیم به نوین را طی میکند؛ به طوری که در طول دو دهه اخیر، شرکتهای نفتی و بازرگانی دارای بیشترین ارزش سرمایه در بازارهای جهانی بودند اما امروز، فعالیت و تجارت بزرگترین کمپانیهای سرمایهدار دنیا به حوزههای تکنولوژیک و فناوریهای نوآورانه معطوف میشود. ایالات متحده آمریکا به عنوان طلایهدار این حوزه، بستر مناسبی در راستای جذب سرمایه در استارتآپها و شرکتهای فعال در زمینههای مختلف از جمله هوش مصنوعی، امنیت سایبری، تولید تجهیزات پیشرفته الکترونیکی، نیمههادیها و ... بوده است، اما کشورهایی همچون چین، هندوستان، سنگاپور و سوئد نیز از جمله بزرگترین سرمایهگذاران در این حوزه به شمار میروند.
هوش مصنوعی در قالب فناوری هوشمند و تحولآفرینی که همچون رکنی سرنوشتساز در گستره صنعت انرژی رخ نموده، با نفوذی گسترده و چندلایه در ابعاد گوناگون تولید، توزیع و بهینهسازی مصرف، در مسیر دگرگونی ساختاری این عرصه گام برداشته است؛ گامی که افزون بر گشودن افقهای تازهای از کارآمدی و پایداری در این حوزه، با چالشهای امنیتی و مخاطرات سایبری نیز دستوپنجه نرم میکند. در این میان، کشورهایی همچون آمریکا، چین، آلمان، هندوستان و حتی مناطق کمتر توسعهیافتهای مانند خاورمیانه و آفریقا، هر یک با رویکردهایی ویژه در تلاشاند تا از ظرفیتهای هوش مصنوعی برای بهبود مدیریت انرژی و ارتقای بهرهوری استفاده کنند، به نحوی که هر کدام در روند رشد چشمگیر بازار این فناوری در حوزه انرژی تا سال ۲۰۳۲، نقش انکارناپذیری خواهند یافت. واکاوی تحولات پیشرو، چالشهای بنیادین و فرصتهای نوظهور در این عرصه، تصویری دقیق و جامع را از مسیر خلق آیندهای سبز و پایدار ارائه میدهد.