مشاهده بیشتر
اقتصاد چرخشی در ایران از حد مطلوب فاصله زیادی دارد. از جمله مهمترین دلایل این مسئله میتوان به فقدان ثبات اقتصادی و ضعف قانونی برای مدیریت کالاهای فرسوده اشاره کرد. با این حال، بررسی وضعیت بازیافت و الگوی اقتصاد چرخشی در میان صنایع مختلف نشان میدهد که صنایع فلزی در کشور در مقایسه با سایر صنایع از وضعیت به نسبت بهتری برخوردار هستند. برآورد میشود در سال ۱۴۰۱، تقریبا ۱۶.۶ درصد از کل فولاد کشور از محل منابع ثانویه تامین شده باشد که در مقایسه با سال ۱۳۹۷، رشد ۲.۱ واحد درصدی را نشان میدهد. در سمت مقابل رشد عملکرد صنعت آلومینیوم نیز طی سالهای اخیر عمدتا بر پایه مصرف آلومینا شکل گرفته است. با این حال، وضعیت در خصوص صنعت مس چندان مطلوب نیست. مروری بر گزارشهای ارائهشده حاکی از آن است که اکثر تولیدکنندگان محصولات مسی در تامین قراضه با چالشهایی مواجه هستند که از جمله مهمترین آنها میتوان به بیثباتی در بازار قراضه مس اشاره کرد.
«اقتصاد چرخشی» که فاز مطالعاتی آن تقریبا از دهه ۱۹۷۰ آغاز شده است، مفهومی نوین برای تسهیل گذار از رویکردهای سنتی توسعه (که منجر به ناپایداری زیستمحیطی میشوند) به رویکرد توسعه پایدار و سازگار با محیطزیست است. اهمیت این موضوع برای ایران به عنوان کشوری در حال توسعه و مواجه با وضعیت زیستمحیطی نسبتا وخیم، دوچندان است. با این حال، به منظور پیادهسازی الگوهای اقتصاد چرخشی در کشور نهتنها اقدام موثری صورت نگرفته، بلکه در برخی از موارد وضعیت بدتر هم شده است. بهبود بهرهوری انرژی، استفاده حداکثری از منابع انرژی تجدیدپذیر و افزایش نرخ بازیافت از فاضلابها و پسماندها، اصلیترین اقداماتی هستند که معمولا در راستای تحقق مفهوم «اقتصاد چرخشی» دنبال میشوند. آمارها و گزارشهای ارائهشده حاکی از آن است که ایران در هیچ یک از آنها عملکرد قابل قبول و مطلوبی نداشته است؛ موضوعی که چنانچه به آن توجه ویژه نشود، بدون تردید در آیندهای نهچندان دور روند توسعه در کشور را به صورت اساسی مختل خواهد کرد.
در سالهای گذشته، معضل آلودگی هوا مناطق مختلف کشور را به شدت درگیر کرده است. نگاهی به آمارها و مطالعات صورتگرفته در این خصوص، نشان میدهد که شدت انرژی در ایران به صورت نامتعارفی بالا است، تا جایی که کمتر کشوری را در جهان میتوان یافت که برای ایجاد هر هزار دلار ارزشافزوده، به اندازه ایران انرژی مصرف کند. شدت بالای انرژی با توجه به وابستگی شدید به سوختهای فسیلی، سبب شده است تا هر ساله به طور متوسط بالغ بر ۶۰۰ میلیون تن گازهای آلاینده و گلخانهای در کشور انتشار یابد. در طول دهههای گذشته، به منظور کنترل و کاهش آلودگی هوا در ایران، گامهای موثری برداشته شده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به تصویب و اجرای قانون هوای پاک اشاره کرد. این قانون علیرغم آن که به لحاظ گستردگی، جامعترین برنامه زیستمحیطی کشور به حساب میآید، روند اجرایی قابل قبولی را تا کنون طی نکرده که مهمترین دلیل آن محدودیت در دسترسی به منابع مالی بوده است.
موضوع انتشار گازهای گلخانهای ناشی از فعالیتهای صنعتی و تبعات زیستمحیطی آن، قریب به یک دههای میشود که ریلگذاریهای اقتصادی و غیراقتصادی بسیاری از کشورها را دچار تغییر و تحول کرده است. در این راستا، مفهوم «انتقال انرژی» که بر استفاده از انرژیهای پاک به جای سوختهای فسیلی تاکید دارد، به یک اصل در عرصه سیاستگذاریهای کلان تبدیل شده است. موضوع انتقال انرژی، برای ایران به دلیل شدت نسبتا بالای آلایندگی کشور در مقیاس جهانی و همچنین وابستگی شدید اقتصادی به درآمدهای حاصل از فروش سوختهای فسیلی از اهمیت دوچندانی برخوردار است. مروری بر گزارشهای ارائهشده حاکی از آن است که در طول دهههای گذشته، توسعه ظرفیت نیروگاههای تجدیدپذیر در کشور متناسب با هدفگذاریهای انجامشده در برنامههای پنجساله توسعه اقتصادی پیش نرفته است. با این حال، امید میرود با اجرایی شدن ابتکار تابلوی برق سبز و رشد سرمایهگذاریها در انرژیهای تجدیدپذیر، مسیر هموارتری برای دستیابی به ظرفیت ۴۹ گیگاوات نیروگاههای بادی و ۷۱ گیگاوات نیروگاههای خورشیدی کشور تا پایان برنامه پنجساله هفتم توسعه اقتصادی ایجاد شود.
فرآیند شهرنشینی و حرکت به سمت بلندمرتبهسازی در ایران طی دهههای گذشته، روند نسبتا پایداری را شاهد بوده است. تا پیش از سال ۱۳۸۶، تراکم ساختمانی در کشور کمتر از ۱۰۰ درصد بود و سهم پروانههای احداث ساختمانهای یک و دو طبقه تقریبا دو برابر سهم پروانه احداث ساختمانهای سه طبقه و بیشتر بود. اما از این سال به بعد، همزمان با اجرایی شدن پروژه مسکن مهر، رویکردها در این حوزه تغییر یافت. آمارها نشان میدهد که تا سال ۱۴۰۰، میزان تراکم ساختمانی در کشور به حدود ۱۴۰ درصد افزایش یافت و سهم پروانههای احداث ساختمانهای سه طبقه و بیشتر نیز به ۴۷ درصد رسید که این موضوع به وضوح در دستور کار قرار گرفتن توسعه عمودی شهرها را آشکار میکند. علاوه بر این، توسعه شهرنشینی طی سالهای گذشته، مصرف گسترده فلزات فولاد، آلومینیوم و مس را به دنبال داشته است. برآوردها حاکی از آن است که طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰، سالانه به طور متوسط حدود ۴ میلیارد دلار فولاد، ۴۰۲ میلیون دلار آلومینیوم و ۲۲۶ میلیون دلار مس در صنعت ساختمانسازی کشور به مصرف رسیده است.
ساختمانسازی در ایران علیرغم آن که قدمتی به بلندای تاریخ بشر دارد، با چالشهای اساسی دستوپنجه نرم میکند. یکی از مهمترین آنها سوداگری و شکلگیری حباب قیمتی در بازار زمین است که با توجه به سهم بالای ارزش زمین از کل ارزش یک پروژه ساختمانی در ایران، زمینه رشد مستمر قیمت ساختمان و در نتیجه تضعیف عملکرد صنعت ساختمانسازی در کشور را فراهم آورده است. سنتی بودن روش ساختمانسازی، یکی دیگر از چالشهای صنعت ساختمان در کشور محسوب میشود. رشد روزافزون جمعیت و تعداد خانوارها و میل به شهرنشینی طی سالهای گذشته در ایران و ایجاد موجی از تقاضا برای انواع ساختمانها سبب شده است تا عرضه ساختمان به روش سنتی به علت زمانبر بودن، زمینه پیشیگرفتن تقاضا بر عرضه و در نتیجه تشدید بیثباتیها در بازار ساختمان فراهم کند.
صنعت ساختمانسازی در اقتصاد ایران از جایگاه ویژهای برخوردار است. بسیاری معتقدند این صنعت به علت آن که پیویند پیشین و پسین با بسیاری از صنایع دیگر دارد و همچنین به صورت مستقیم سهم قابل توجهی از محصول ناخالص داخلی و اشتغال کشور را به خود اختصاص میدهد، میتواند به عنوان یک محرک بسیار قوی در راستای دستیابی به سطوح بالاتری از رشد اقتصادی عمل کند. مروری بر مطالعات صورتگرفته در این زمینه و البته تجربه ابرپروژه مسکن مهر نشان میدهد که این رویکرد در اقتصاد کشور چندان مصداق ندارد و صرفا در کوتاهمدت میتواند منجر به رونق در صنایع وابسته به خود شود که از جمله دلایل آن میتوان به پایین بودن قدرت خرید و در نتیجه منجمد شدن بخش قابل توجهی از نقدینگی کشور در صنعت ساختمانسازی اشاره کرد.
تاثیر تورم بر فضای کلی اقتصاد و محیط کسبوکار از جمله مفاهیمی به شمار میرود که تجربه اثبات کرده است این آثار بسته به سطوح نرخ تورم و منشا شکلگیری و بعضا نیز واکنش دولتها برای کنترل تورم میتواند مثبت یا منفی باشد. بررسی روند کلی حجم اقتصاد ایران و تغییرات نرخ تورم بیانگر آن است که در سالهای با نرخ تورم شدید، رشد اقتصادی منفی بوده است. با این حال، بررسی آمارهای ارزشافزوده گروههای مختلف اقتصادی گویای آن است که الزاما تحت سطوح بالای نرخهای تورم، رابطه کل به جزء برقرار نیست.
سطوح بالای تورم، مهمترین معضلی است که طی سالهای اخیر گریبانگیر اقتصاد کشور بوده است. بررسیها نشان میدهد که تفاوت معناداری میان نرخهای تورم در سالهای قبل از دهه ۱۳۶۰ و پس از آن وجود دارد. علت اصلی این مسئله را میتوان به شوک مثبت درآمدهای نفتی در اوایل این دهه نسبت داد. بررسیها نشان میدهد که طی سالهای گذشته، نوسانات مثبت و منفی درآمدهای نفتی، هر دو باعث افزایش نرخ تورم در کشور شده است. علاوه بر این، سوء مدیریتها در شبکه بانکی کشور و همچنین بر هم زدن مکانیسم عرضه و تقاضا در بازار ارز، از دیگر عوامل افزایش نرخ تورم در کشور عنوان میشود.
نقش دولت در رشد و و توسعه اقتصادی کشورها در همه مکاتب و دیدگاههای اقتصادی، موضوعی اثباتشده و مورد توافق است و موضوع مباحث بیشتر نحوه و میزان نقش و دخالت دولت در محیط کسبوکار و فعالیتهای اقتصادی است. در ایران نیز در سالهای اخیر، اغلب اقتصاددانان ریشه بسیاری از چالشهای اقتصادی کشور را سازوکارهای نامناسب دولت در مدیریت بازارها و تعیین قیمتها و همچنین بیانضباطی مالی عنوان کردهاند. در واقع سعی در جبران کسری بودجه با استقراض از بانک مرکزی و خلق پول بدون پشتوانه و نامتناسب با رشد تولید عواملی هستند که ریشههای اصلی تورمهای بالای چند سال اخیر قلمداد میشوند.
دولتها به عنوان نهاد اجرای قوانین، توانایی دخالت و تغییر در فرآیند بخشهای مختلف یک کشور از جمله اقتصاد را دارند. آمارها نشان میدهد که در ایران، دولت حضوری پررنگ در اقتصاد دارد که منجر به بروز عارضههایی در فضای کلان اقتصادی کشور شده است. این عارضهها عمدتا ریشه در بهرهوری پایین موسسات انتفاعی وابسته به دولت دارد که بودجههای کلانی را مستقیما از دولت دریافت میکنند و در هنگام پرداخت مالیات، آنطور که باید در تامین درآمدهای مالیاتی دولت مشارکت ندارند. چند دههای است که سیاست خصوصیسازی در کشور با هدف گذر از این بحران و ایجاد فضای رقابتی و مبتنی بر بازار در اقتصاد از سوی نهادهای حاکمیتی دنبال میشود که متاسفانه به علت فراهم نبودن برخی زیرساختها و پایین بودن قدرت چانهزنی بخش خصوصی نتایج مطلوبی به دنبال نداشته است.
در سرزمین ایران از دیرباز به دلیل خشکی آب و هوای بخش عمدهای از وسعت آن و عدم بارش کافی باران در بیش از نیمی از سال و همچنین فصلی بودن آب رودخانهها و در نتیجه عدم دسترسی به آب، چارهاندیشیهای گوناگونی برای تامین آب شیرین در فصول خشک سال شده است. احداث بندها، قنات و آبانبارها نمونههایی از زیرساختهای سنتی توسعه پایدار هستند که نخستین مبدعان آن در تاریخ، ساکنان فلات ایران بودهاند. اما چند دههای است که در کشور به سبب سوء مدیریت منابع آبی، رشد سریع و الگوی استقرار نامناسب جمعیت و کشاورزی ناکارآمد، بحران آب که در گذشته زنگ خطری در پهنه ایران محسوب نمیشد، امروز در برخی استانهای کشور با گوشت و پوست و استخوان در حال درک شدن است.